از چشمها عشق میریخت بیرون و زمین را خیس میکرد
لبهایت سرخ بود
میسوخت
تردید داشت
دستها خیس عرق بودند
انگشتها همدیگر را میفشردند
چشم برداشتن از تو ناممکن بود
جذابیت تو بیشتر و بیشتر میشد
اتاق تحمل نداشت
داشت آب میشد
از بین میرفت
بوسه در هوا بال بال میزد
می چرخید
منتظر بود
هنوز اتفاق نیافتاده بود
لحظهی پیش از بوسه، تو زیباترین زن دنیـایی
-بغلم میکنی؟
-بغلم میکنی؟
مرسی بهم سر زدی وبلاگ ِ خوبی داری
قشنگه ولی احساس میکنم اون طرف آدم نیست
احساس میکنم این نوشته ها دو پهلو هست
شاید برای اینکه خودم تو دوگانگی گیر کردم
ممنون که به وبلاگ من سر زدید.
عزیزم وبلاگ قشنگی داری.من هر روز به وبلاگهای زیادی سر میزنم ولی وبلاگ شما یه چیز دیگست
دقیقن قبل بوسه زیباترین زن بود....و نه بعد
خوندم خوشم اومد لینک شدید!
ممنون که سر زدید
عقربه ها به عشق بازی ما حسودی کردند و زود تمامش کردند. چرا هیچ چیز رحم ندارد؟
حتی عقربه ها!
سلام خسرو خان جانم > آقا جانم پستت فک کنم مخاطب خاص داشت > ما که نباید جواب همی دهیم باید بدیم؟؟:D
مواظبت از خود یادت نرود
آیکن گل خونه
Be up
خسرو ی عزیز حافظه ی خوبی نداری کمی میگو بخور !! با این حال از تو دعوت می کنم چند روز دیگر مشروح بحثی را که دوستان ! با هوچی گری قبل از طرح به موقع چیزی ها دیگری قاطی اش کردند و پابرهنه وسط کوچه انداختند نگاهی بیندازی ( با فرض این که کامنت داستانگودر وبلاگ رشنوی واقعا مال تو باشد )
من هر روز به بلاگ شما سر میزنم هررچند اصلن آدمه ادبی نیستم ولی خیلی از متن های شما خوشم میاد و هر روز میام ببینم که امروز واسم چی نوشتید!!!!!
woooooow