وقتی تابستان است
میتوان صبح زود روزی تعطیل
تا کنار پنجرهی خانهتان رکاب زد
و صورت خوابآلودهی بیآرایش تو را دید
و از زندهگی پشیمان شد
وقتی تابستان است
میتوان زیر سایهی درخت کنار خیابان
لبان داغ و شیرین از بستنی تو را بوسید
و با زبان آدامست را تو کشید و جوید
وقتی تابستان است
میتوان از داربست کنار خانهتان چهارطبقه بالا آمد
و از پنجرهی اتاق به تخت خوابت لغزید
و تا صبح در آغوش تو و ترس بیدار شدن پدرت گذراند
وقتی تابستان است
میتوان خود را از بالکن به پایین انداخت
و همهچیز را تمام کرد
میتوان دست لای موهای تو کرد
و اسم شامپوت را پرسید
میتوان وارد بورس جهانی شد
و نیمی از زندهگی را باخت
میتوان چشمهای تو را دنبال کرد
و باقیمانده را به باد داد
و قتی تابستان است
میتوان آمد و به تو گفت
که به دردم نمیخوری
خداحافظ
I like this
اینهمه عشق و حال ُآخرش به همین سادگی خداحافظ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
برای کسی که هیچی نداره که به زندگی بده
برای کسی که قیافش رنگ هوس شده
برای کسی که بی عاری لباس تنشه
برای کسی که زندگی هم ازش پشیمونه
تابستون و زمستونُ شب و روز فرقی نداره
فقط میشه گفت
دنبال آدامس جدیدت بگرد
فقط مواظب باش آدامس کسی نشی
اونوقته که
میتوان آمد و به تو گفت
که به دردم نمیخوری
خداحافظ
حالا چرا روت نشد اسمت رو بگذاری؟
تو چرا به خودت گرفتی؟ این جوری اونایی هم که نمی دونستن پشت اون ویترین قشنگ چه خبره که تابلو فهمیدن.
می دونی واقعیت برای اونایی که ... ان خیلی تلخه
سلام ...داشتم میخوندم...چه زیبا.... جذب شدم..مشتاقانه دنبال کردم....خط به خط پایین رفتم...رسیم اخر متن...اااخ....انگار قلب من هم شکست....
افسوس که الان پاییز شده و مجبوری تا تابستان سال آینده صبر کنی...