میگویند هزار کماندارت سینهم را نشانه رفتهاند
میگویند هزار نیزهی زهرآلود به آسمانم پرواز دادهاند
میگویند میخواهی قلبم را بیرون بکشی
دندان بگیری
میگویند میخواهی بالای سرم باایستی
و جان دادنم را ببینی
میگویند میخواهی گردنم را با سیم قطع کنی
و خونم را سر بکشی
میگویند که دیر شده! که باید نیزهای بردارم
و به سویت حمله کنم
جوشن رزم تنم میکنند
شمشیرم را تیز میکنند
روانهی میدانت میشوم
زیر رگبار تیرهایت
افزار میاندازم
برهنه میشوم
آغوش میگشایم
نه، من نمیخواهم با تو بجنگم
میخواهم تو را صدا کنم
تنگ در بغل بگیرم
و یکدقیقه نفس نکشم
تا هزار کینهی خفته را از خون زخمهایم بیرون بریزم
تا دوباره چهرهی فسردهی تو را بیدود زشتی ملاقات کنم
سلام رفیق .به روزم به جهنم!!!
می خواهم تو را صدا کنم
تو که صدایت کشنده افسردگی است
بی شک و تردید
کارات داره هی بهتر میشه
God didn’t promise days without pain
خداوند هیچ تضمین و قولی مبنی بر این که حتما روزهای ما بدون غم بگذره
We spend too much time looking for the right person to love
ما معمولا زمان زیادی رو صرف پیدا کردن آدم مناسبی برای دوست داشتن
or finding fault with those we already love
یا پیدا کردن عیب و ایراد کسی که قبلا دوستش داشتیم میکنیم.
غمگین مشو و از ژای منشین تا دیگر بار و ...
خیلی قشنگ بوددد
موفق باشی
سلام.
کاشکی از داستان های بچه ها و خودت هم اینجا می گذاشتی.
سلامت باشی.
we are the defeated knights of never started battles
questers of glories we never achieved
اگر چشمانت دروغ نمی گفتند...