داستانگو دو را برای کاربران اینترنتی که شاید حوصله و وقت کمی دارند راه انداختم، با این هدف که هرکس وبلاگ را باز میکند، دستکم یک مطلب را بخواند.
داستان گو نام نشریه ای بود که به همراه دوستانم در تهران به راه انداخته بودم. ولی پس از دوشماره چاپ از فعالیت بازماند.
This is khosro nakhaei's Page.
I'm a Persian Writer, translator and photographer.
Dastangoo, was the name of a magazine that I published in tehran somedays.
ادامه...
سلام داستانگوو یا خسروی عزیز چندتا از پیام هاتو توی وبلاگ ها دیدم به نظرم خیلی صریح اومد خواستم ببینم وبلاگت چجوری اما فکر میکنم در صراحت زیاده روی می کنی به هر حال امیدوارم همیشه موفق باشی
چند وقتی بود که به این وبلاگت سر نزده بودم.خوشحالم که الان اومدم چون مطالب اینجا هم خیلی جالب شده.من از نوشته های کوتاه خوشم میاد.توی دو سه تا از نوشته هات فضاسازی محشره اونم توی فقط یه خط.نمونه اش همین آخری.به نظر من صراحتی که توی نوشته هات هست عالیه. موفق باشی دوست من. یه سئوال هم دارم:چرس؟
سلام ...نوشته هایتان را خواندم و باید بگویم این بازیگر بود که آینه را آفرید چون انسانها نیاز داشتند تغیرات را در خود ببینند و بازیگر موجودی متغیر است .....موفق باشی.
سلام دوست من ممنونم که به بلاگ من سر زدی ذاستشو بخوای زیاد از نوشته هات سر در نیاوردم .راستی مثل اینکه مسکوت زحمت منو به تو داده نه؟ امیدوارم بتونم جبران کنم
درود . بابا باکلاس . بابا تیریپ . داستان های شما خیلی زیباست و از همه بیشتر اون که درمورد عربا بود !!!! . پیروز باشی .
kootaheshoon mikonam be sharti ke to ghol bedi dige eghadr dagh nakoni man ro
این هم لذت خودش را داره نه زخمی شدن درد
یک مینیمالیست دیگه...عالیه!
گولبولت
سلام. منزل نو مبارک. میل میزنی نباید ندا بدی؟
شاید باید صبور بود تا پوست پشت هم در تکامل خود در طول تاریخ در برابرش مقاوم و کلفت بشه...هان؟!؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام...مینی مال جالبی بود و ممنون که ما رو با وب قشنگتون اشنا کردین...تابعد.
سلام داستانگوو یا خسروی عزیز چندتا از پیام هاتو توی وبلاگ ها دیدم به نظرم خیلی صریح اومد خواستم ببینم وبلاگت چجوری اما فکر میکنم در صراحت زیاده روی می کنی به هر حال امیدوارم همیشه موفق باشی
چه زیبا و روان ....
سلام.من اولین باره میام اینجا....از نوشتتم هیچی حالیم نشد ...پیش ما هم بیا..منم میام....سبز باشی...رویا
غم دوری مولا دل کودوم عاشقی رو نشکسته؟
سلام..مبارکه..خانه جدید...اما قبلا بهتر می نوشتی..لُخت نوشتن ..همیشه خوب نیست....موفق باشی...در پناه حق
چند وقتی بود که به این وبلاگت سر نزده بودم.خوشحالم که الان اومدم چون مطالب اینجا هم خیلی جالب شده.من از نوشته های کوتاه خوشم میاد.توی دو سه تا از نوشته هات فضاسازی محشره اونم توی فقط یه خط.نمونه اش همین آخری.به نظر من صراحتی که توی نوشته هات هست عالیه. موفق باشی دوست من.
یه سئوال هم دارم:چرس؟
سلام خسرو جان / بابا زدی تو کار ۱۸ سال به بالا ها / راستی یه شبه داستان نوشتم !!!!!!!!
سلام ...نوشته هایتان را خواندم و باید بگویم این بازیگر بود که آینه را آفرید چون انسانها نیاز داشتند تغیرات را در خود ببینند و بازیگر موجودی متغیر است .....موفق باشی.
یه جورائی غریبی
درد بعضی زخما لذت بخش نیست ؟!؟!؟
سلام دوست خوبم..ممنون که بهم سر می زنی...موفق باشی...
سلام دوست من ممنونم که به بلاگ من سر زدی ذاستشو بخوای زیاد از نوشته هات سر در نیاوردم .راستی مثل اینکه مسکوت زحمت منو به تو داده نه؟ امیدوارم بتونم جبران کنم
آخه وقتی فقط یه کوچه هست مگه میشه در خم کوچه دیگه ای هم بود؟!
بابا خیلی اینجا جالبه / افرین / ممنون از لطفی که داری / موفق باشی / زیاده قربانت
؟
غغع