کنار خیابون نگه داشتم تا از چند مرد چهل و چند ساله که کت و شلوار پوشیده بودند و باهم حرف میزدند آدرسی را بپرسم.
من: ببخشید از اینجا چهجوری برم اتوبان آزادگان جنوب؟
یکی از اونها: کجا میخای بری؟
من: آزدگان جنوب.
اون: آخرش کجا میخای بری؟
من: سه راه افسریه.
طرف تسبیح توی دستش رو چرخوند به ماشینهایی که از پشت سرم میاومدند خیره شد. کلاهش رو درست کرد و گفت:
-باید از اتوبان آزادگان جنوب بری!