توی چت هزاربار بغلش کرده بود. هزاربار بوسیده بودش. وقتی همدیگر را دیدند، خواست دستش را بگیرد. نگذاشت. پرسید چرا؟
-اون توی چت بود عزیزم. حداکثرِ کاری که باید میکردم فشاردادن چندتا دکمه بود.
یادش آمد که هزاربار هم از او جملهی دوستت دارم را شنیده.
ارتباط صنعتی بی هویت...
و هزار بار هزاران کلمه دیگر را که به یکباره مثل ابرهای پاره پاره پراکنده می شوند!
والله آدم میمونه چی بگه . اصلا از چت درست استفاده نمیشه نمیدونم چرا
داداش طرف حتمآ ترسیده......گفته اینکه تو چت اینجوریه اگه الان وا بدم تا تهش میره!!!!
شایدم فقط از پشت چت دوست داشتنی هستی ...
مزه ی مانیتو ر 17 LG را زیر دهانش حس می کرد...
عجب حرفی زدی ها ... زدی تو خال... آدم میره تو فکر ...
خوب دیگه... همینه!
همینه دیگه ... دنیای واقعی رو نباید با دنیای اینترنت قاطی کرد ... به حرفای اینترنتی هم نباید اعتماد کرد ... پشت کامپیوتر نشستن و ر به ر i love you تایپ کردن که کار سختی نیست که ...
من این بار هم نفهمیدم چرا؟ مگه نمی دونستین چرا
:)
می گن به حرفای هم خوابگی نباید بها داد حتی اگه اینترنتی باشه!
ای بابا اولش این شکلیه . اگه پسر اینکاره باشه تو کارو تموم شده فرض کن برادر .