داستانگو دو را برای کاربران اینترنتی که شاید حوصله و وقت کمی دارند راه انداختم، با این هدف که هرکس وبلاگ را باز میکند، دستکم یک مطلب را بخواند.
داستان گو نام نشریه ای بود که به همراه دوستانم در تهران به راه انداخته بودم. ولی پس از دوشماره چاپ از فعالیت بازماند.
This is khosro nakhaei's Page.
I'm a Persian Writer, translator and photographer.
Dastangoo, was the name of a magazine that I published in tehran somedays.
ادامه...
بعد از دو سال چت کردن، بالاخره همدیگر را دیدند: -خب، پس تو اینشکلی هستی. -از من خوشت نیومده؟ -اوممممم، نه چرا ... اما بهم نگفته بودی رو سرت دوتا شاخ داری. -خب، در حقیقت، این تنها چیزی بود که ازت پنهان کردم.
khosro nakhaei
شنبه 7 شهریورماه سال 1383 ساعت 04:19 ق.ظ
من به کسی نمی گم که این تکراری بود ... که دقیقا همین رو اینجا خونده بودم ... حالا ۳ ماه پیش یا یه سال پیشش یادم نیست ولی شرط می بندم که این کار قدیمیه !!!
سلام
ممنون که پیش منم اومدی
منبع من کتاب قدیمی (کارو) هستش.
مطلب جالبی بود که خیلی وقت ها همینجوری میشه .
اپ کردی خبرم کن
یا حق
تکراری بووووووووووووووود
نگران نباش منهم کلی چیزها را ازتو پنهان کردم! کم کم میفهمی...
خیلی باحال بود...مردم دیگه باید از چتیدن پرهیز کنن...اخر عاقبتش همینه دیگه
خوب بود . ولی تکراری بود !
من به کسی نمی گم که این تکراری بود ... که دقیقا همین رو اینجا خونده بودم ... حالا ۳ ماه پیش یا یه سال پیشش یادم نیست
ولی شرط می بندم که این کار قدیمیه !!!
ببین این نمی شه که من همش بنویسم بعدش تو نیای بخونی بعدشم اینجا همش تکراری بنویسی این من و عصبانی می کنه