داستانگو دو را برای کاربران اینترنتی که شاید حوصله و وقت کمی دارند راه انداختم، با این هدف که هرکس وبلاگ را باز میکند، دستکم یک مطلب را بخواند.
داستان گو نام نشریه ای بود که به همراه دوستانم در تهران به راه انداخته بودم. ولی پس از دوشماره چاپ از فعالیت بازماند.
This is khosro nakhaei's Page.
I'm a Persian Writer, translator and photographer.
Dastangoo, was the name of a magazine that I published in tehran somedays.
ادامه...
[ بدون نام ]
پنجشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1384 ساعت 11:42 ب.ظ
شین شده دختره تو هم مثلا پسره باشه ما هم کف میزنیم تا کارتون تموم بشه. البته بهت بگم دیر فهمیدی شین از اولش هم نقش دختر ها رو دوست داشت برای همین هم به دوست دخترش می گفت تو پسره بشو بعد وقتی دوست دخترش نمی تونست پسره بشه شین گریه می کرد می گفت برو گم شو دیگه دوستت ندارم و ......
[ بدون نام ]
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1384 ساعت 02:55 ب.ظ
شین شده دختره تو هم مثلا پسره باشه ما هم کف میزنیم تا کارتون تموم بشه. البته بهت بگم دیر فهمیدی شین از اولش هم نقش دختر ها رو دوست داشت برای همین هم به دوست دخترش می گفت تو پسره بشو بعد وقتی دوست دخترش نمی تونست پسره بشه شین گریه می کرد می گفت برو گم شو دیگه دوستت ندارم و ......
[ بدون نام ]
شنبه 24 اردیبهشتماه سال 1384 ساعت 01:16 ق.ظ
باز کس گفتی بابا . یه دو ماهی نیومدم بهت برینم . شروع کردی هذیون گفتم. شیطونه میگه برم یه ظرف لوبیا بخورم بگوزم باد ببردت. ولی از جدی گذشتهُ قدیم ها با حال بودی الان انه منم نستیی
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام وبلاگ خوبی داری نظرت در مورد تبادل لینک چیه منتظر جوابت هستم
سلام
من که منظور شمارو خوب متوجه نشدم !!!!
برای تبادل لینک حاضرید؟
ما می تونیم همکاری خوبی باهمدیگه داشته باشیم
حتما خبرم کن
از قیافهاش هم میشد فهمید. زیادی تر و تمیز است.
شین شده دختره تو هم مثلا پسره باشه ما هم کف میزنیم تا کارتون تموم بشه. البته بهت بگم دیر فهمیدی شین از اولش هم نقش دختر ها رو دوست داشت برای همین هم به دوست دخترش می گفت تو پسره بشو بعد وقتی دوست دخترش نمی تونست پسره بشه شین گریه می کرد می گفت برو گم شو دیگه دوستت ندارم و ......
déjà vu! :)
«رابطه» است دیگه... باید با هم کنار اومد....!
شین شده دختره تو هم مثلا پسره باشه ما هم کف میزنیم تا کارتون تموم بشه. البته بهت بگم دیر فهمیدی شین از اولش هم نقش دختر ها رو دوست داشت برای همین هم به دوست دخترش می گفت تو پسره بشو بعد وقتی دوست دخترش نمی تونست پسره بشه شین گریه می کرد می گفت برو گم شو دیگه دوستت ندارم و ......
باز کس گفتی بابا . یه دو ماهی نیومدم بهت برینم . شروع کردی هذیون گفتم. شیطونه میگه برم یه ظرف لوبیا بخورم بگوزم باد ببردت. ولی از جدی گذشتهُ
قدیم ها با حال بودی الان انه منم نستیی