داستانگو دو را برای کاربران اینترنتی که شاید حوصله و وقت کمی دارند راه انداختم، با این هدف که هرکس وبلاگ را باز میکند، دستکم یک مطلب را بخواند.
داستان گو نام نشریه ای بود که به همراه دوستانم در تهران به راه انداخته بودم. ولی پس از دوشماره چاپ از فعالیت بازماند.
This is khosro nakhaei's Page.
I'm a Persian Writer, translator and photographer.
Dastangoo, was the name of a magazine that I published in tehran somedays.
ادامه...
-بازکنید. از طرف شرکت آمدهایم. برای کوبیدن میخهایی که آقا را به زمین محکم نگه دارند. -طنابها؟ -از مقاومترینها هستند. -میخها؟ -فولادیند. -حلقهها؟ -حرف ندارند. -ضمانت؟ -همآنجایی که میخکوبش کنیم، میمیرد. -بسیار خب، بیاید پایین.
khosro nakhaei
سهشنبه 13 دیماه سال 1384 ساعت 02:59 ق.ظ
گناه داره. خر هم میخواد دنیا را ببینه. اقلاٌ طناب را طولانی تر بگیرین. راستی، همهچیز به میخ و حلقه بستگی نداره. طناب هم مهمه. مثلاٌ اگر من پشت سر همهی اینا بیام، طناب را قیچی می کنم یا میبرم، اونوقت تضمین اونا دیگه به هیچ دردی هم نمیخوره.
هااا...همه ی این ها که گفتی الان یعنی چه؟؟؟؟؟
همه مان همان جایی که فرود آمدیم می میریم...آغوش باز کن ، می خواهم در آن فرود بیایم
تصویرا برگشتن....
آدرس شرکت رو بده یه روز به درد می خوره .
حیف که هر چیزی یه عمری داره
می خوای میخکوبش کنی،این وقت شب؟
گناه داره. خر هم میخواد دنیا را ببینه. اقلاٌ طناب را طولانی تر بگیرین. راستی، همهچیز به میخ و حلقه بستگی نداره. طناب هم مهمه. مثلاٌ اگر من پشت سر همهی اینا بیام، طناب را قیچی می کنم یا میبرم، اونوقت تضمین اونا دیگه به هیچ دردی هم نمیخوره.
خیلی دردناک است
مرد در ذهنش همخوابگی شیرین را با او تجربه میکند
لطفا وقتی می رین درو ببندین!!!
سلام، بعد از مدتها آمده ام تا خبری بگیرم ... خوش باشی ...
سلام یاد دورانی که گذشت بعضی وقتها دوست داشتنیه ...دلم تنگ شده بود مثل همیشه قشنگ بود
سلام
وب جالبی دارید . به وب من هم سر بزنید خوشحال می شم .
خوبه!
قبلا به بزدید وبلاگماومده بودی خوشحال میشم دوباره بهم سر بزنی
پسر خوب پیشتر از اینها بهتر مینوشتی اگرچه رگه هایی از سکس خشن همیشه تو نوشتههات بود اما بهتر بودی. موفق باشی