دو مهمون اول که اومدهن، تا یهربع بهشون پارس میکرد. فکر میکرد هماین دوتان که میخوان ما رو بکشن و تیکهتیکهمون کنن و ما نمیفهمیم و هی بهش میگیم ساکت. اما اون وفادارانه از ما محافظت میکنه. ولی بعد از یهربع دوستیشان به سگه هم اثبات شد و سگه بیخیالشون شد. اثبات دوستی به سگ عبارت است از خاراندن زیر گلو و پشت گوشها. هر مهمونی که از در میاومد تو سگه گیج میشد و میرفت که بهوظیفهی خطیرش، یعنی پارس کردن به مهمون برسه. وظیفه، بعد از چند واقواق و بو کردن به اتمام میرسید. همهی مهمونا به جز یکی، خوانندهی بیمزه، که تکون میخورد میرفت جلوش، حرف می زد، غرغر میکرد، آواز میخوند واقواق می کرد و نتیجهی یهبار که خواست دوستیش رو به سگه اثبات کنه، جای دندونهاش روی پاش بود.
بگو کم کم داره از ترب بدت میاد:)
سلام دوست من... چند وقتی نبودم، میرم همه رو بخونم. البته این چهار قسمت رو خوندم و هنوز نمیدونم چی باید بگم. شاید من زیادی منتظر یه اتف۶اق عجیب توی نوشتههات هستم... صبر میکنم تا آخرش... شاد باشی و برقرار... تا بعد...