داستانگو دو را برای کاربران اینترنتی که شاید حوصله و وقت کمی دارند راه انداختم، با این هدف که هرکس وبلاگ را باز میکند، دستکم یک مطلب را بخواند.
داستان گو نام نشریه ای بود که به همراه دوستانم در تهران به راه انداخته بودم. ولی پس از دوشماره چاپ از فعالیت بازماند.
This is khosro nakhaei's Page.
I'm a Persian Writer, translator and photographer.
Dastangoo, was the name of a magazine that I published in tehran somedays.
ادامه...
تو شمشیر من در نبرد با گلادیاتور کلادیوسی. در برابر چشمان هزاراننفر، دستهی شمشیر را میگیرم و از غلاف بیرون میکشم...؛ دروغ بوده. غلاف خالی است. شمشیر، پیش کس دیگریست. کلادیوس، چهارنعل به سمت من میتازد...
* کلادیوس: بزرگترین گلادیاتور همهی اعصار که هرگز کسی نتوانست او را شکست دهد.
khosro nakhaei
چهارشنبه 28 خردادماه سال 1382 ساعت 01:31 ق.ظ
بعد از دو سال CHAT کردن، بالاخره همدیگر را دیدند: -خب، پس تو اینشکلی هستی. -از من خوشت نیومده؟ -اوممممم، نه چرا ... اما بهم نگفته بودی رو سرت دوتا شاخ داری. -خب، در حقیقت، این تنها چیزی بود که ازت پنهان کردم.
khosro nakhaei
دوشنبه 26 خردادماه سال 1382 ساعت 01:28 ق.ظ