تلفن را برمیدارم و شمارهت را میگیرم
صدای تو از پشت گوشی؛
ابر اردیبهشت ماه است
صدای تو
بالشی مخملیست،
باید بغل کرد و خوابید
و در این خواب
باید از اعترافی گفت
که پیش از این بارها انکار شده
در نبرد دنیا با دل ما
ما برای دشمن جنگیدهایم
اما شاید حالا وقت اعتراف است
تلفن را برمیدارم و شمارهت را میگیرم
خط تو جواب نمیدهد
شاید خیال کردهام که صدایت را شنیدهام
شاید معمول است که دلها
در اینجور داستانها بشکنند
و حالا ما میشکنیم
و ابر اردیبهشت ماه
میشویم