لباس نارنجیت رو میپوشی که بری
و قبل از اینکه من، خزیده روی زمین، به پات برسم
تو درو بستی
جذابیت شهوانی یک آنی
با بوی مستکنندهی قهوه
هنگام نوشیدن مایعی لبسوز
دامن تیرهی چرخان
بازوهای سپید و رقصان
چشمانت دو تکه ذغال معدن هستند،
و موهایت آبشار آن.
جلو بیا و راه آن معدن را به ما نشان بده.
بیا و با بوسهای نامت را پیش ما فاش کن.
بانوی هزارساله
بانوی هزارساله
ما را با خود به معبدت ببر
بگذار تا در تابوت مخملی کنار تو دراز بکشیم
و به کربن تبدیل شویم.