غروب، و پرسه در شهر زیر باران و بوسیدن دهان دخترانی که دندانهای فاسد دارند، گوشهی زیرگذرهای کثیف و افتادن نور قرمز و آبی پلیس، روی دیوار و فرار و ژلهای که دکمههای مانتواش را باز نگهداشته تا تو برگردی.
-تو رو خدا اون تبر رو بگذار کنار، داری اون سگ رو میکشی.
سلام.۹/۱ تولدمه خوشحال میشم سری به وبلاگم بزنید و تبریک بگین
بابا عمق جامعه!
حالا یه بی دندون گیرت اومده عقده اشو سر سگ بدبخت خالی نکن!!
جانوران-جانداران-وحوش اعم از انسان و حیوان... در و پنجره...آسفالت کوچه ها و خیابان ها... تختخواب...آینه...شانه...همه و همه درد می کشند.
من ! اما من درد میکند.
( راستی سلام.سال خوبی داشته باشی:) )
عقققققققققققققققققققق
سلام خسرو خان
خوب راستش خیلی وقت بود اینجا نیومده بودم یادم که آخرین بار داستان سنگ سرد رو خوندم و بعدش هم گاه وقتی سر مس زدم اما این اواخر اوضاع زندگیم خیلی در هم بر هم شد
می دونی که چی می گم
ببین می خواستم راحت بهت یه چیزی بگم دوست دارم ناراحت نشی : وقتی نوشته هات رو می خونم فقط یه فکر به ذهنم در باره تو خطور می کنه اونم اینکه تو یا یه دیوونه زنجیری هستی یا یه عاقل فرزانه
آخه حرفات از جنس این زمونه نیس
ادم یاد سیلوستراستاین می افته
بازم می یام پیشت
راستی یادت نره ماهم بلاگریم یه سر بزن
بای خسرو خــــــــــان
امیدوارم اجباری نداشته باشید بر هر دو روز نوشتن یک داستان حتی یک خطی...
سـالی که گذاشت: سرکوب٫کشتار٫قطع دست وانگشت٫سنگسار٫اعدام توسط جمهوری ملاهادرچهارگوشه ایران .سانسور واختناق٫بسته شدن ده هاروزنامه ومجله وسایت اینترنتی وبه زندان انداختنن روزنامه نگاران.خودکشی ٫خودسوزی ٫اعتیاد٫فحشا ٫فقروبیکاری.اعتراض واعتصاب معلمان سراسر ایران زمین.اعتراضات مردم کردستان وشمال بر سر تقلب انتخابات و در کل شکست رژیم ملاها در انتخابات فرمایشی مجلس .سال۸۲برای مردم سخت ودشوار بود.اما بهار امسال نوید درهم کوبیده شدن طوماررژیم طالبانی ایران را توسط خود شما میدهد٫به امیدسالی خوب برای همه آزادیخواهان و با آرزوی سرنگونی ملاها.
سلام خسرو جان خسته نباشی
فکر بکری داری که به همه چی فکر می کنی آفرین.
می دونی وقتی یه نویسنده گوشه ای از ذهنیاتش رو میاره من گیج میشم:(