از پشت دیوار توری در دوردست، تپهای سبز تا نیمه فرورفته در مه دیده میشود. احساس میکنی پشت تپه، خلیجی از دریای آبیرنگ است. کنار تپه، ساختمانی استوانهایشکل و دراز دیده میشود. در نوک آن چراغی خاموش و روشن میشود. فانوس دریاییست؟ نه. دروغ است. نمیتواتد اینطور باشد. تهران، فانوس دریایی ندارد.
کلاغی بالزنان از بالای سرم عبور میکند. روزهای جوانی دارد تمام میشود؛ من هیچ گهی نمیشوم.
akhey belakhare fahmidi....
زندگی هر کسی به خودش مربوطه. حالا اگه شما فکر میکنی که هیچ گهی نمیشی بهتره سیفون رحمتو سر بکشینو خودتونو از این دنیای مسترا راحت کنید. پیروز باشی.
حالا راستی راستی تهران فانوس دریایی نداره؟؟؟!
می خوانمت خسرو جان و مثل همیشه لذت می برم. پاینده باشی . ضمنن در یکی از پیام های قبلی ژیشرفت تایپ کرده بودم ولی منظورم پیشرفت بود. کی بوردم سوتی زیاد می ده. قربانت.
توالت خواهران سمت راست اقایان بی حق ورود!!
وبلاگ خوبی دارید از آشنایی با شما خوشوقتم هه هه هه
تو تازه بچه گیت تموم شده چرت نگو.
خوبه.از این خوشم اومد و اون پایینی مربوط به مامان گم شده.کرم پودر افتضاح بود.
اگه به نوشتن ادامه بدهی اتفاقا خوب چیزی هم خواهی شد....
بقیه هم گهی نشده اند بی خیال