تمام آن لوازم آرایش را هم که استفاده کنی، پیش بتی هم که بروی، همهی دوستهات را هم که راضی کنی، هر غریبهای هم که بگوید، تو بازهم یک مادری. تو ژلهی لوندی که جواب تلفن دوستپسرهایش را نمیدهد، نیستی. نـه. “آینه. آخ، آینهی خراب، چرا هر روز چشمهایم بیفروغتر میشود؟ چرا شیارهای روی گردنم ماندگارتر میشود؟… ”
هرکسی در عمرش فرصت دارد فقط یکبار سیساله شود، و فرصت تو امروز تمام شد. هر سیتایش را فوت کن. تولدت مبارک.
خیلی غمگین بود خیلی درد داشت.
فرض کن، قد یه دنیا حرف تو دلته. فرض کن، خستهای. فرض کن، یه کوه روی دلته، یه سنگ توی گلوت.
حالا فرض کن، دوستی، دردآشنایی، دیرآشنایی، میاد میشینه کنارت. نگاهت میکنه، میخنده، میفهمه خستهای. ازت میپرسه، نگران نگاهت میکنه...
فرض کن، هزار بار دهن باز میکنی که براش بگی. فرض کن، زیر نگاه شکیبای منتظرش، بارها تصمیم میگیری که حرف بزنی و ... نمیزنی.
اون دوست، اون آشنا، خداحافظی میکنه و میره. و تو رو با لبخند دروغینت به جا میذاره. باور کرده و نکرده...
و تو توی دلت، چه حسرتی، چه دریغی هست، که چرا نگفتی...
و چه تردیدی، که چه گفتنی، چه شنیدنی...
وقتی حرفها رو به دوست هم نگی...نتونی که بگی...
هی... فرض کن... فرض کن که قد یه دنیا حرف تو دلت باشه، خسته باشی، یه کوه روی دلت باشه و... یه سنگ، یه سنگ سخت و سخت و سخت... توی گلوت...
پ.ن: خیلی دمدهس که بگم آخ جون پاییز؟ آره؟... هست که هست! سلام به برگریز هزاررنگ...
:)
سلام!سلام سی و یک سالگی !متن گیرایی بود!شاد باشی
واقعا ترس داره
ولی میدونی هر چی سن بره بالاتر همدوره یات هم بزرگتر میشن
اون موقع لذتش بیشتر
او موقع راحت تر میتونی گلیمتو از آب بکشی بیرون
دیگه اسیر یه عشق مسخره نمیشی
خب . زدی تو باقالیا . می نی مال شده حالا درددل.
پست مدرن خوبه .... اما ابتذال نه . این بو گند میده ها.
آقا به پا...............................
من در شروع سی سالگی مادر شدنم را جلوی آیینه همانند ماه گرفتگی زیر گردنم می بینم با این لکه با نمکین تر شده ام
سلام............یه بار سی ساله میشی!یه با ۴۰ ساله میشی..در واقع فقط یه بار به دنیا میای و یه با میمیری!...مبارک!
سلام خیلی قشنگ بود . و هر کسی هم حق دارد یک بار ۳۱ ساله شود ....
فروغ گفته بود...ای هفت سالگی....
سی روز دیگر تا زندگی باقی ست!
مشکل از سیسالگی است یا از مادر بودن؟ و یا مزدوج بودن؟ یا متعهد بودن؟
:)