داستانگو دو را برای کاربران اینترنتی که شاید حوصله و وقت کمی دارند راه انداختم، با این هدف که هرکس وبلاگ را باز میکند، دستکم یک مطلب را بخواند.
داستان گو نام نشریه ای بود که به همراه دوستانم در تهران به راه انداخته بودم. ولی پس از دوشماره چاپ از فعالیت بازماند.
This is khosro nakhaei's Page.
I'm a Persian Writer, translator and photographer.
Dastangoo, was the name of a magazine that I published in tehran somedays.
ادامه...
وقتی رکسانا سخن می گوید....مردن ش قضا و قدر بوده...عرضه هم داشتند و ده تا بچه می اوردند بازهم هم شون مثل این اولی، اسم ش چی بود؟ پوپک ، تو حادثه ی راننده گی می مردند
اصلن دوباره کامنت گذاشتن م گرفته/ در این واپسین لحظات اداره ، در روزی از روزهای خوش تابستان که حقوق هامان را به حساب های خالی مان ریخته اند ، من به جای جمع کردن اسباب و اثاثیه ، برای تو کامنت می گذارم ، آن قدر می گذارم می گذارم تا سرویس برود و مجبور شوم ولی عصر را پر از خاطره ی تو تاکسی گیران بیایم تا خانه...نــــــــــــــــــــــــه!!!
گر نگهدار من آن است که من می دانم... شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد! لذا به قول شاعر گفتنی: بچه که عمر و نفسه... یکی خوبه دو تا بسه!!!! (نه! همون یکی برای هفتاد پشتمون بسه!)
وقتی رکسانا سخن می گوید....مردن ش قضا و قدر بوده...عرضه هم داشتند و ده تا بچه می اوردند بازهم هم شون مثل این اولی، اسم ش چی بود؟ پوپک ، تو حادثه ی راننده گی می مردند
وقتی سخن از راهنمایی و راننده گی ست ، کمربندهای خود را محکم ببندید!
اصلن دوباره کامنت گذاشتن م گرفته/ در این واپسین لحظات اداره ، در روزی از روزهای خوش تابستان که حقوق هامان را به حساب های خالی مان ریخته اند ، من به جای جمع کردن اسباب و اثاثیه ، برای تو کامنت می گذارم ، آن قدر می گذارم می گذارم تا سرویس برود و مجبور شوم ولی عصر را پر از خاطره ی تو تاکسی گیران بیایم تا خانه...نــــــــــــــــــــــــه!!!
همه می میرند؟
گر نگهدار من آن است که من می دانم... شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد!
لذا به قول شاعر گفتنی:
بچه که عمر و نفسه... یکی خوبه دو تا بسه!!!! (نه! همون یکی برای هفتاد پشتمون بسه!)
خفه
مادر جنده
دیوث
کس ننه
کله کیری