شب فرا میرسد Night is falling
به تو فکر میکنم I think of you
قدمزنان به خانه میروم I’m walking home
به تو فکر میکنم I think of you
And as he calls me, yes I doو هنگامی که صدایم میکند، آری
به تو فکر میکنم I think of you
How you doingچه میکنی؟ ?
I think of you به تو فکر میکنم
وقتی همدیگر را ترک میکنیم As we leave
I think of youبه تو فکر می کنم
و لبخند میزنم، نمیتوانم پنهان کنم And I smile, I can’t hide
I think of you که به تو فکر میکنم
I don’t know where your days are spent نمیدانم روزهایت را کجا سپری میکنی
Your lovers and you friends[نمیدانم] معشوقههایت و دوستانت [چه کسانی هستند]
But I know for sureولی به یقین میدانم
Of who you have been thinkingکه به چه کسی فکر میکنی
Far beyond the city’s lightsآنسوی چراغهای شهر
Are two who dream a lifeدونفر رویای یک زندهگی را دارند
Forgive them if they never find their freedomببخششان اگر هرگز آزادیشان را نیابند
آزادیشان را Their freedom
دیروقت است It’s so late
I think of youبه تو فکر میکنم
He walks me homeهمراهم تا خانه قدم میزند
I think of youبه تو فکر میکنم
I’m so sorry, I’m so tiredخیلی خستهام، خیلی متاسف
I think of youبه تو فکر میکنم
And in the shadowsو در سایهها
I think of youمن به تو فکر میکنم
I close my eyesچشمانم را میبندم
I think of youبه تو فکر میکنم
Now I’m fallingدارم سقوط میکنم
I think of youبه تو فکر میکنم
I think of you به تو فکر میکنم
As he calls my name, yes I do همانطور که صدایم میکند، آری
من به تو فکر میکنم I think of you
به تو فکر میکنم I think of you
به تو فکر میکنم I think of you
به تو فکر میکنم I think of you
به تو فکر میکنم I think of you
و در احساساتم And in feeling
به تو فکر میکنم I think of you
And in breathing نفس میکشم
به تو فکر میکنم I think of you
And in seeing نگاه میکنم
I think of you به تو فکر میکنم
زندهگی میکنم And in living
به تو فکر میکنم I think of you
تانیتا تیکارام، متولد دوازده آگوست سال 1969 است. او دختر فاطیما روحانی و پرامود تیکاراماست. پدرش انگلیسی و مادرش مالزیایی و خود در شهر مونستر آلمان دنیا آمده. پدر او نظامی بود و از اینرو کودکی خود را در آلمان گذرانده. او خوانندهگی را از نوجوانی در کلابهای شبانه آغاز کرد. اولین اجرای او در هفده سالهگی در لندن بود. تیکارام بین سالهای 1988 تا 2005 هفت آلبوم بیرون داده. مشهورترین آهنگ او twist in my sobrety است.
ترانهی و به تو فکرمیکنم، که نسخهی انگلیسی ترانهای ایتالیایی سرودهی lucio battisti است، ترانهای ساده و رویاییست. راوی، کاری جز فکر کردن به معشوقش ندارد. نمیداند او کجاست، نمیداند چه میکند، ولی مطمئن است که معشوقش نیز به او فکر میکند. ناامیدی از رابطهی دوباره در ترانه موج میخورد. هیچجایی از ترانه اشارهای به امکان دوباره با هم بودن نیست. اکنون رابطه، تنها در دنیای خیال ادامه مییابد و در این خیالپردازی، معشوق، راوی را قدمزنان به خانه میرساند.
همراه با صدای بیاندازه نرم تانیتا تیکارام، موسیقی سیال و خلسهگون آهنگ، حس عمیق و آشنایی به ترانه میدهد. انگار که پیش از این بارها ترانه را شنیدهاید. از کودکی، وقتی برایتان لالایی میگفتند، شما را با این ترانه به خواب بردهاند و شما همیشه عاشق این موسیقی بودهاید.
دانلود آهنگ [+]
سایت تانیتا تیکارام[+]
پس...به تو فکر می کنم
به به ! میبینم که مانیا شکلک قلب دار میفرسته .
ملت همه سر کارن دیگه ؟
nice lirics!
شما خسرو نخعی همونی که یه وبلاگ تو پرشین بلاگ با همین اسم داشت هستید؟؟
همونم.
اون وبلاگ رو هم هنوز دارم. هرچندیه مدت طولانیه که بهروزش نکردم.
ترجمه ی خوبی بود .
دو شعر قبلی هم زیباست. سبک شعرای خودته .
راستش دیگه نمیتونم بیام نوشته هاتو بخونم. خیلی وقته که هیچ وبلاگی نمی خونم. تا به حال یک جور حس تعهد و مسئولیت که نمی دونم ازکجا پیداش شده منو می کشوند اینجا ، و همون حس وادارم می کرد یادداشتهای خنثی و بی معنی بذارم. ولی واقعیت اینه که با این فضاها بیگانه ام.
امروز بعد از چند ماه به فیس بوک سر زدم و متوجه شدم که در لیست فرندهای من نیستی ! شاید همین باعث شد که اون حس بی سروته خاموش بشه و بفهمم که دیگه نیازی به سرزدن نیست. حالا هرچی... در امر خیر موفق باشی
سلام خسرو جون
با این قسمتش خیلی حال کردم
یا به عبارت بهتر همزاد پنداری کردم
«در آن سوی چراغ های شهر
دو نفر رویای یک زندگی را دارند
ببخششان اگر هرگز آزادیشان را نیابند»
انگار که این قسمت رو فقط برای یه نفر سروده بود: "من"
راستی
به نظرت "زنده گی" غلط املایی نداره؟
اینجا آهنگهای خوبی معرفی میکنی خسرو
اولین بار اینجا با گروه شمرین آشنا شدم. نمیدونم آلبوم جدیدشون رو گوش کردی یا نه؟ داغونه. خانندشون جداشده ازشون.
عشق آزادی است
و آغوش تو
سرزمینی که هرگز نداشته ام...
ghashang bood mersi
زیبا
A lie of omission is the most insidious, most pervasive, and most common lie on the entire planet. Commonly, those who use this type of lie, have conned themselves into believing that to intentionally remain silent when ethical behavior calls for one to speak up is not a lie at all. In spite of overwhelming evidence that their silence deceives, misleads, and often causes untold grief and misery, they refuse to speak the truth.
The Inevitable Consequences: There is also the common misconception that intentional deception by silence has no consequences. Lies of commission (telling a lie) and lies of omission (withholding the truth) are both acts of intention deception. Both reap the same consequences. What liars by omission do not understand is that one cannot escape the laws of the universe.'
If lies of omission are so self destructive, one has to ask, "Why would anyone use them?" Here's your answer.'
خیلی خوبه ... خیلی
ممنون
عالیه این مطلبتون