کسی که باور نمیکند
پس خودت بیا و اعتراف کن
بیا
بگو که این دروغ سیزده بوده
که زندهای و جایی ما را نگاه میکنی و میخندی
هر صبح
خوشحال رهایی از کابوسی هولناک
بیدار میشویم
میگوییم: چه خواب بدی بود!
اما این تنها یک لحظه است
لحظهای که تو در آن صحیح و سالمی
و هیچ اتفاق بدی
برایت نیفتاده
حالا اگر همهی آدمهای دنیا را هم
در آغوشمان بگیریم
تنهایی ما پایان نمیگیرد
حالا جمع ما برای گریستن
تو را کم دارد
تسلیت میگم خسرو
خدایش بیامرزد
تو هم یه روز می ری
سخن از سینه ی سوخته سر داده ای خسرو،تسلیت میگم
به خانه ام که نمی آیی
به خواب هایم بیا
...
به حسینم، امیرحسینم
سه سال و بیش تر گذشت و من هر روز صفحه ها را برای دیدن اسمت زیر و رو می کنم...بیا که خنده های ما بعد از تو درد داشت