اگر دختر بدی بودی، یکشب میهمان خانهت میشدم و تا صبح شطرنج بازی میکردیم،
اگر دختر بدی بودی.
اگر دختر بدی بودی، با هم میرفتیم گوشهی خلوت یک پارک و آبطالبی میخوردیم،
اگر دختر بدی بودی.
اگر دختر بدی بودی، میآمدی در اتاقم و من بهت نشان میدادم چه لذتی دارد دونفری به انجلزبرا غذا بدهیم.
ولی تو دختر بدی نیستی، شاید به خاطر هماین ناچار شدیم سقط جنین کنی.