نمیتواند به یاد آوردن خودش را تحمل کند. نیاز به آدمهای دیگری دارد، برای فراموش کردن خود؛ به یکی که خیلی باشد یا خیلیها که کمی باشند.
حالت کامل: او در جمعی با آن که برایش خیلی است، میرقصد.
رقصیدن، فراموش کردن گذشتهی ناموفق و آیندهی مبهم، و حتا حال دردناک است و الکل و تکنو مادههای محرک.
مست رقصان: اوج به نمایش گذاشتن بیمسئولیتی.
-به تندی من برقص. به تندی من بدنت رو تکون بده. زود باش.