ازش بپرس

ولی تو اصلن به‌ش فکر نمی‌کنی، می‌کنی؟ نه، اصلن به‌ش فکر نمی‌کنی. چون همیشه اونی که خیانت کرده، زن تو نبوده. زن یکی دیگه بوده.
-غزال؟ امکان نداره.
چرا، داره. بدجور هم داره.

بعد از دو سال چت کردن، بالاخره هم‌دیگر را دیدند:
-خب، پس تو این‌شکلی هستی.
-از من خوشت نیومده؟
-اوم‌م‌م‌م‌م، نه چرا ... اما بهم نگفته بودی رو سرت دوتا شاخ داری.
-خب، در حقیقت، این تنها چیزی بود که ازت پنهان کردم.

از بین‌م ببر

هیولای من بشو. توی سیاه‌چال قلعه‌ت زندانی‌م کن. وادارم کن دوست‌هام رو لو بدم. به‌خاطرش هر شب شلاق‌م بزن. با من این کار رو بکن. از پله‌ها‌ی مرطوب بیا پایین. سکسی‌ترین لباس‌ت رو تن کن. بازهم شلاق‌م بزن. از روبه‌رو. من دوست‌هام رو لو نمی‌دم. بازهم بزن. بازهم. بازهم.

اسیرم کن

من رو به حافظه‌ی سخت‌ت ببر. نذار بیام بیرون. هرچه‌قدر هم خود رو به دیوارهای کلاسترها زدم، نذار از اون‌جا رها بشم. با من این کار رو بکن. هر روز بترسونم که پاک‌م می‌کنی. آره! هر روز من رو بترسون. هر روز. هر روز.

دانلودم کن

من را از توی بلاگ‌م برای خودت دانلود کن. نصب‌م کن. اجرام کن. بذار توی کامپیوتر تو تنها نسخه‌ای باشم که وجود داره. بذار با حرکت نشان‌گرت روی صفحه، خودارضایی کنم.
دانلودم کن. نمی‌تونم تو این دنیا بمونم. الان این‌کار را بکن. الان. الان.

ح‌ور ود نیب تسب‌نب

?ه‌زرا‌ی‌م .ه‌زرای‌من نی‌ا زا رت‌شیب وت ح‌ور .م‌راد ت‌تسود مگب دش‌یمن هک ت‌منکب م‌اخ‌یم متفگ یتقو.

رابطه‌ی عاشقانه

تو دیگه منو نمی‌خوای. من برات قدیمی‌ام. تو رفتی سرغ مدل‌های جدید. اون رنگی‌ها، که وقتی کامپیوتر داره فکر می‌کنه، شبیه غواص دریایی می‌شن. پاهاشون رو تکون می‌ده‌ن و از دهن‌شون حباب بیرون می‌آد. ولی من اون شکلی نیستم. من موقع فکر کردن، هیچ‌کاری نمی‌کنم، فقط یه علامت زمان کنارم ظاهر می‌شه. می‌دونم که تو دیگه هیچ‌وقت دوباره منو انتخاب نمی‌کنی. چون تو این‌جوری هستی. تو موش‌واره‌ی هزار نشان‌گری. لعنت به مدل‌های جدید. لعنت به تو.

مرحله‌ی آخر هنر

شنیده‌م آلبوم آخرت پلاتونیوم شده. پانسد هزار نسخه فروش کرده. خب، فکر نمی‌کنی حالا وقتش باشه که مصرف هروئین رو شروع کنی؟

برای من، برای من بنویس، فقط من، فقط من

-فقط تو.
-فقط من.
-فقط تو.
-فقط من.
-یه دردسر واسه خودخواهی تو.

باید می‌مردم تا برگردی

کجا بودی وقتی کنار سطل آشغال مغزم از کار افتاد؟
آرنج‌م روی کابینت آشپزخانه سر خورد و ریموت‌کنترل از دست‌م افتاد.
داشتی کدام شبکه‌ی تلویزیونی را عوض می‌کردی؟
کدام صفحه‌ی روزنامه را ورق می‌زدی؟
آخرین دستور عصبی صادر نشد و گربه‌ی ناز هم‌سایه گفت: میـو.

خانواده‌ی قنطورس

-هیس! صدات در نیاد. این مامان‌مه. انسان-حیوانه. هفت نسل قبل‌ش دایناسور بوده‌ن.
-خواهش می‌کنم بگذارین برم. من که مصاجبه‌م رو کردم.
-دیوونه شدی؟ مادرم خبرنگارخواره. نصف بی‌بی‌سی رو خورده. اگه بفهمه که تو از ایسنا…
-…
-این خواهرمه. روشن‌فکرخواره. می‌بینی چه پاهای گنده‌ای داره؟ توی کیس خودشون، روانی به حساب می‌آد. سر قحطیه پارسال می‌خواست من رو بخوره.
-خواهش می‌کنم بگذارید…
-خفه. این آخری که داره می‌آد بالا پدرمه. صدای پاش رو می‌شنوی؟ … این‌قدر به من نچسب. با تو کاری نداره. وبلاگرخواره … چی‌شد؟ چرا رنگ‌ت یه‌هو پرید؟ … ببینم‌ت… نکنه تو هم وب‌لاگ داری؟ … نترس، چیزی نیست. ردت می‌کنم بری ولی یه مشکلی هست. من خودم هم … چه‌طور بگم … یعنی … من زامبی‌ام.