تو نیستی

تو اگه بیل گیتس بودی، ازت قرض می‌گرفتم.
اگه براد پیت بودی، باهات می‌خوابیدم.
اگه صدام بودی، ول‌ت می‌کردم بری.
ولی تو هیچ‌کس نیستی، تو هیچ گهی نیستی، تو فقط داستان‌نویسی.
تو خسرو نخعی هستی؛ که اسم‌ت رو دایی‌ت به‌ت داده و فامیلی‌ت رو مادربزرگ‌ت.

زیبایی در رستوران

آخرسر جرأت می‌کنم و هم‌این‌که کیکٍ پایِ سیب را روی میزم می‌گذارد، اسم‌ش را می‌پرسم. لب‌خند مهربانی می‌زند و هم‌آن‌طور که خم شده است، می‌گوید:
-سیب‌گل.