بهترین پایان قصه

یک‌روزی او را رها می‌کنی و می‌آیی پیش‌م، می‌مانی. آخرین قصه را اولین شبی که با تو هستم، می‌نویسم و پس از آن همه‌ی قصه‌ها، رونوشت داستان ما خواهند بود.
ما را از این‌جا میبری، بهترین دختر قصه.

سرخوشی

عبارت است از فاصله‌ی کوتاهی که عذاب رفته تا بازگردد.

ده و ده دقیقه

تمام کریستال‌های دنیـا تو هفت و چهل دقیقه ساخته می‌شه‌ن.
و، تمام کریستال‌های دنیـا تو ده و ده دقیقه شکسته می‌شه‌ن.
ما هفت و چهل دقیقه رو می‌دیم و ده و ده دقی‌قه رو می‌گیریم.
کریستال‌های شکسته و چسب‌خورده رو توی جعبه‌های رنگی با ساعت تولید هفت و چهل‌دقیقه، دستمون می‌گیریم و مراقبیم نشکنه‌ن.
ده و ده دقیقه؛
از روی میز افتاده و شکسته.
ده و ده دقیقه؛
لیز خورده و به دره پرتاب شده.
ده و ده دقیقه؛
شمشیری پاره‌اَش کرده.
ده و ده دقیقه؛
کامیون زیرش گرفته.

پوسته‌ی نازک

احتمالن اگه گذشته‌ی من رو مثل فیلم میدیدی، پیش‌م نمیموندی،
و، احتمالن اگه گذشته‌ی تو رو مثل فیلم می‌دیدم، پیش‌ت نمی‌موندم.
با این حال،
ما شب و روز پیش هم هستیم.
چون هیچ دوربینی از گذشته‌ی ما فیلم‌برداری نکرده.
نه، هیچ کس این کارو نکرده،
و این‌جوری، آینده‌ی ما برای سد سال دیگه تضمین شده.

اتهام همیشه‌گی

اسم اولین نفری که شورت‌ت رو از پات در آورد، چی بود؟