نمیدانم چرا اینقدر به تو فکر میکنم. خاطرات زیادی با تو ندارم. من در دنیای تو وجود نداشتهام. در اتاق را میبستید. چهقدر دلم میخواسته بدانم آنجا چه میگذرد. وقتی در باز میشده که من میوه و چایی میآوردم. وارد میشدم. پشت میز نشسته بودید. چه میگفتید؟ میخواستم بدانم. نمیخواستم از اتاق بیرون بروم. شما دنیایی بودید که من هیجان کشف آن را داشتم. مثل بوی سیگار، دستگاه ضبط مکالمهی تلفنی، فیلم جنگیر. میفهمیدی نمیخواهم بروم. ازم میخواستی بمانم. نقاشیهایم را نشانت میدادم. خاطرهای میگفتی از وقتی همسن من بودی. از دیکتهای که همهاش را تا آخر درست نوشتی و معلم کلمهی آخر را خوانده "اصت" و تو گیج شدهای که با سین مینویسند یا صاد؟ برادرم به تو رسانده که با سین مینویسند ولی تو باز نوشتهای اصت، و نوزده گرفتهای.
فردا
هیچ آلبومی، عکسی از تو ندارد
آدمها اینگونه فراموش میشوند
روزی که تصمیم میگیرند
در شهری کوچک
دور از جایی که دنیـا آمدهاند
به پایان برسند
فردا چه چیزی بهتر خواهد شد؟
هیچ چیز
از تو شمارهتلفنهایی بینام میماند
که دوستانت آن را میگیرند
و بدرود آخر را مخابره میکنند؛
مادرها میمانند
و عکس نداشتهی تو در آلبوم
تنهایی
چاقوییست برای قلب ما، که هرروز
تیزتر میشود
روزی آنرا برمیداریم
در قلب خود فرو میکنیم
خود را به پایان میبریم
یادداشت و شعر به یاد حسن نامدار نوشته شده که در زمستان سال 1368 در شهر کوچکی در سوئد، به زندهگیش خاتمه داده اصت.
نمیدانم چرا سردرگم به خود میپیچم
نمیدانم چرا منتظر میمانم
فردا چه چیزی بهتر خواهد شد؟
هیچ چیز
فردا کدام لبخند تلخ تو شیرین خواهد شد؟
قصهها کی از پایان به سر میرسند؟
کی تو را تنگ در آغوش میفشارم
و نفس نمیکشم
تا دنیا در چشمان بستهام یکلحظه زیبایی نداشتهاش را نشانم دهد؟
YOU
دیرهنگام به زندهگیمLate in life
وارد شدیYou came to me
و نشانی بر من And you put a sign
گذاشتیOn me
دیرهنگام در زندهگیم...Late in life...
از تو چه باقی میماندWhat remained of you
وقتی که به دامی از دروغها When you fell into
میافتی؟A trap of lies
تو، فقط توYou - only you
این عشق توستIt's your love
که به آن عاشقمThat I love
تمامی عشق تو All your love
مثل مردی Like a man
که بازی میکند Who plays the game
برای درمانAs a healing
دردهایش For his pain
تو بازی خود را کردی You played your game
دوباره و دوبارهAgain and again
دیوانهوار، شوریدهCrazy - insane
در ژرفای عشقDeep in love
تو، فقط توYou – only you
این عشق توستIt’s your love
که به آن عاشقم That I love
تمامی عشق توAll your love
ترانه از: Peterson
خواننده: افرا هازا Ofra Haza
افرا هازا (Ofra haza) مشهورترین خوانندهی زن اسراییل است. او کوچکترین فرزند خانوادهای یازدهنفره و متولد تلآویو است. افرا هازا در طول زندهگی کوتاه خود، به بیش از 17 زبان دنیا (حتا عربی و ارمنی) ترانه خوانده است. او با الهام از عشقی که به فرهنگ یهود داشت، توانست به سرعت هنر موسیقیایی خود را در خاورمیانه به شهرت برساند. بسیاری او را پلی بین اسراییل و کشورهای عربی دانستهاند. موسیقی او ترکیبی از موسیقی شرق و غرب است. آلبومهای او در اروپا و آمریکا بارها موفق شد به آلبومهای پلاتنیوم (بیش از پانسدهزار نسخه فروش) و طلایی برسند و چندبار جایزهی بهترین آلبوم سال اروپا را از آن خود کنند.
او در سال 1997 با تاجری به نام دورون اشکنازی ازدواج کرد. آنها هرگز فرزندی به دنیا نیاوردند. افرا هازا در 23 فوریه سال 2000 هنگامی که چهل و دو ساله بود، به خاطر ازکارافتادن اندامها بر اثر بیماری ایدز، درگذشت. همسر او متهم است که وی را به ویروس HIV مبتلا کرده. افرا هازا با اینکه از وجود ویروس در بدنش مطلع بود، اما هرگز برای درمان خود اقدام نکرد و گذاشت تا بیماری آغاز شود. مرگ او داستان غمانگیزیست که طرفدارانش را شوکزده کرد. آنها تا یک هفته پس از تدفینش از بیماری او چیزی نمیدانستند. دورون اشکنازی در هفتم آوریل 2001 بر اثر ازدیاد در مصرف مادهی مخدر شیشه، جان خود را از دست داد.
منتقدین موسیقی صدای افرا هازا را بسیار نزدیک به صدایی بینقص خواندهاند که توانایی اجرای چندین گونهی موسیقی را به آسانی دارد. [+]
آهنگ "تو" بدون صدای افرا هازا هیچچیز ندارد. صدای اوست که این آهنگ را خلسهآور و رویایی میکند. ما را به سفر میبرد. مست میکند. میگرداند. ملودیهای کشیده همراه ضربات کوبهای و صدای منحصر به فرد خوانندهای که ملقب به صدای بهشتی است، ما را وادار به شنیدن دوباره و دوبارهی ترانه میکند.
ویدیوی Ofra Haza Im Nin Alu 2000 در یوتیوب [+]
دانلود آهنگ "تو" “You” با صدای افرا هازا Ofra Haza . [+]
همدیگر را دوست نداریم
هم دیگر خودمان را
نمیدانیم
شاید آخرین تابستانمان باشد
برای پاییز آغوش باز میکنیم
خوشحالیم
میخواهیم بمیریم