کوپ زون

کله‌پا از علف

ولو لای چرم

پوست‌های کشیده‌ی نرم

بوسه‌ای از آن کون بی‌نظیر، قر دهنده و خلسه‌آور بزن

لای این کون نفس بکش

و بوی آن را سوغاتی برای مادرت ببر

و بگو قهرمان گا-ی-ی/د/ن از عقب بوده‌ای

که تا خرخره موفقی و طرف هم الان پشت در ایستاده

ترسیده و منتظر تا بانوی آرزوهایت شود

مادر بچه‌هایت

زیرخواب شب‌هایت

منتظر تا در آغوش مادر عشقش گرم شود

 آ آ آآه تو و این سرانجام سعادت‌مند

تک و تنها، بالای این قله.

به این‌جا چه‌طور رسیده‌ای؟

متقاعد کردن خود

-اهمیتی ندارد. اهمیتی ندارد. اهمیت نده. اهمیت نده. نباید اهمیت بدی. نباید اهمیت بدی.

زیر لب تکرا میکرد. آنقدر گفت تا خوابش برد. ولی فردا صبح که بیدار شد، باز اهمیت داشت و دوباره شب:

-اهمیتی ندارد. اهمیتی ندارد. اهمیت نده. نباید اهمیت بدی.

 

-دندون‌هات رو باز کن.

د‌هان‌ش را باز نمی‌کند. نمی‌گذارد زبان‌م وارد شود.

-دندون‌هات رو باز کن.

نمی‌کند. نمی‌گذارد مالک‌ش شوم.