بینی عمل‌کرده‌ی تو

تازه از فروشگاهی بیرون اومده، حراجی برند روبه‌رو چشمش رو می‌گیره. پاکت‌های خرید دست‌به‌دست می‌شن. موبایلش زنگ می‌خوره.

دوست‌ پسرشه:

-کجایی؟

-کجام؟ همیشه کجام؟ خرید... می‌دونی که چرا می‌پرسی.

-کی برمی‌گردی؟

-هروقت مغازه‌ها ببندن.

-گفتی زنگ می‌زنی، نزدی.

-چی؟

برق یک جفت کفش پاشنه‌ بلند لیمویی چشمش رو می‌گیره. آف خورده؟ نه.... جدیده! می‌ره تو.

-گفتی می‌آی، نیومدی.

-خسته بودم.

-چرا؟

-از صبح با مامی رفته بودیم بوت انتخاب کنیم.

-کردین؟

-اونی که می‌خواستیم... اقا اینا چه‌قدر شد؟..... نه اونو نمی‌برم..... اونی که می‌خواستیم رو نداشتن.

 

بینی عمل کرده‌ی تو

یه دوست پسر تازه می‌خواد