خلسه

مخدر. جریان خلسه‌آور اسید، توی رگ‌ها. گلبول‌های قرمز آغشته. لذت فراموشی. لذت مرگ دنیا. مرگ همه‌چیز. خواهش می‌کنم مامان، حالا در را باز نکن. بگذار چراغ اتاق‌م، خاموش باشد.
باد، ابر سفیدی را توی مغزم پراکنده می‌کند، این باید مادرم باشد. فکر می‌کنم، برای چنین ابری، طوفان لازم است. چرا نمی‌میری؟ چرا تکه‌تکه نمی‌شی؟ چرا دست از سرم برنمی‌داری؟

کنسرت راک

-کنسرت راک دیشب چه‌طور بود کارن؟
-...
-گفتم کنسرت راک دیشب چه‌طور بود؟
-ها؟ چیزی گفتی؟
-(فریاد میزند): کنسرت راک دیشب چه‌طور بووووود؟
-آ... خوب بود. فقط فکر کنم یه‌کم صداش بلند بود.

باحاله.
توی رابطه.
پسره، دختره است.

با “خ” شروع میشه

-دکتر، کوچک‌ترین چیزی روی من تاثیر می‌ذاره. هر اتفاق ناخوش‌آیندی ناراحتم می‌کنه. یک‌کاری برام بکن دکتر. نمی‌خوام این‌قدر حساس باشم.
-شغلتون چی هست؟
-آهنگ‌سازم.
-خب، هنرمندها باید حساس باشند دیگه.
-نمی‌خوام هنرمند باشم.
-می‌خواید چی باشید؟
-می‌خوام هیچی نباشم. می‌خوام فراموش بشم. می‌خوام دچار فراموشی بشم. می‌خوام دیگه تلفنم زنگ نزنه ... دکتر، یه راه حلی بگو.
-راه حلی که تو می‌خوای، با خ شروع می‌شه.

ارتباط

هزاران سال نوری تا سیاره‌ی تو فاصله داریم.
کدام سفینه ما را می‌رساند؟
از بین شهاب‌سنگ‌ها و خورشیدهای مرده عبور می‌کنیم و به سلامت فرود می‌آییم. تو، در سفینه را باز می‌کنی و یکی‌یکی جسدهامان را بیرون می‌کشی.
ما مرده‌ایم. مسافران مرده‌ت را روی سیاره‌ی خود، جایی خاک کن.

پیروزی

 ولی تو که قهرمان بودی. قهرمان یک نسل در برابر چشمان هزاران تماشاگر قوز کرده توی ردیف سندلی‌های شماره‌گذاری شده: “این شما و این هم ستاره‌ی فستیوال”، و در میان تشویق تماشاگران حسود، تو از پله‌ها می‌آیی بالا...
پس چی شد؟ چرا هیچ‌کس اسم‌ت را توی میکروفون نخواند؟
می‌بینم‌ت که توی ردیف سوم گیر کرده‌ای. حالا تو هم نبدیل به یکی از آن تماشاگران حسود شده‌ای و برای قهرمان تازه‌ی که من اسم‌ش را توی میکروفون می‌خوانم، کف می‌زنی.