فرار به تاریکی

دستی که از تو گرفتم

مثل لبانت، همیشه در فرار از دست من

برای غایبی آن سوی خیابان

دویده

 

شاید خاسته‌ام لبانت را پاره کنم

فواره‌ی خونش را بمکم

شاید خاسته‌ام دست‌ت را بشکنم

استخوانش را بیرون بکشم

                                  /که همیشه خواسته‌ای

به تاریکی خیابانی بدوی

که خانه‌ای آن‌جا نداری