جست‌و‌جوی تاریکی

در سبد داروها

دنبال دارویی می‌گردم

پیدا نمی‌کنم

 

می خواهم شعری بنویسم

شاید آرام شوم

نمی‌توانم

 

دفتر تلفنم را مرور می‌کنم

شماره‌ی دوستی را می‌گیرم

می‌پرسد چیزی می‌خواهی بگویی؟

می‌گویم نه نه، همین فقط احوال‌پرسی

 

دلم  بلیط شهر دوری را می‌خواهد

جایی که نشانه‌ای از تو نیست

جایی که مردم به زبان دیگری حرف می‌زنند

و توهم حضور تو

در هیچ خیابانی رخ نمی‌دهد




نظرات 3 + ارسال نظر
مانیا شنبه 19 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 02:29 ق.ظ http://www.mania7.persianblog.ir

در ادامه برای به کلیشه کشیدن موضوع خوب بود آینه رو هم می شکوندی خسرو...

اسمان یکشنبه 25 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 11:14 ق.ظ

در جستجوی یه اهنگ رسیدم اینجا ...
عالی مینویسی

ا.ز.ل یکشنبه 14 دی‌ماه سال 1393 ساعت 01:27 ب.ظ http://poethome.blogspot.com

هی پسرک
بدک نبود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد