بس کن خسرو!


 هیچ‌چیزی

هیچ‌کسی

نمی‌تواند این حال را روبه‌راه کند

در ذهن تو خراب شده‌ام.

خاطره‌ی بد

خاطره‌های بد

ترانه‌ی غروب پاییزی؛

احتمالاً جایی زمین خورده

و چیزی آن‌جا از من افتاده

او بلند شده

و رفته،

و رفته،

و رفته.

نظرات 1 + ارسال نظر
رضا چهارشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 03:36 ب.ظ http://www.marzban.persianblog.com

لابد رفته ارتوپدی....شایدم رفته لگن خاسره رو جا بندازه /آخه بدجور زمین خورده...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد