رمان‌ت چند شخصیت دارد؟

صفحه‌ی ده، من را وارد می‌کنی. صفحه‌ی بیست، سرباز ارتش روم‌م می‌کنی. صفحه‌ی سی با تو در قصر تنها می‌شوم. صفحه‌ی چهل، من را دل‌باخته‌ت می‌کنی. صفحه‌‌ی پنجاه سردار لشکر می‌شوم. صفحه‌ی شست شمشیر پادشاه را به نشان عشقی جاودان به من می‌دهی. صفحه‌ی هفتاد، راهی نبرد با اسپارتاکوس. صفحه‌ی هشتاد با شمشیر پدرت به دست گلادیاتور شورشی، می‌میرم. داستان‌ت در اول راه است…
نظرات 10 + ارسال نظر
دماق سربالا پنج‌شنبه 29 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 01:16 ق.ظ http://periodsexy.blogspot.com

و اینک از من..کمی اشک ریختم..و دیگر سربازی دوباره

دروعگو پنج‌شنبه 29 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 01:17 ق.ظ

سلام/// شبیه ماجرای تو با این دختره ........//// هستش... اونم با تو همین کارو کرد////

احمد زاهدی پنج‌شنبه 29 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 01:24 ق.ظ http://cinematn.persianblog.com

خواندم رفیق / موفق باشی / الان دارم با تو می‌چتم / نظرم رو هم می‌گم.

محسن پنج‌شنبه 29 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 08:43 ق.ظ http://1golesorkh.persianblog.com

چطوری فرمانده ؟؟

moh3n پنج‌شنبه 29 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:24 ب.ظ http://digitalkelk.persianblog.com

صفحه ی نود... اشکی بالای مزار... صفحه ی سد... شمشیرِِ پادشاه بالای مزار... صفحه ی سد و ده... من را وارد می‌کنی. صفحه‌ی بیست... سرباز ارتش روم‌م می‌کنید

شقایق ( بربادرفته ) جمعه 30 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 12:22 ق.ظ http://shaghayegh.persianblog.com

صفحه ۱۱۰ ... بسه دیگه رمانهای طولانی اینروزها خواننده ندارن ... دارن؟

روشی جمعه 30 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 01:01 ق.ظ

ببین عزیز اگه این من رو حذف کنی ها همه مشکلات حل می شه .اینقدر خرده فرمایش نداری .در ضمن آدم خودش باید شخصیت داشته باشه .ارائه بلیط هم نشانه شخصیته .نه؟

[ بدون نام ] جمعه 30 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:46 ق.ظ

چ

مینا جمعه 30 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:11 ب.ظ

از این یکی خیلی خوشم اومد ... :)

رضا پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 12:06 ب.ظ http://www.marzban.persianblog.com

صفحهء شست و پنج کو؟!!....آهان صحنه داشت؟آره راست میگی معمولآ قبل از جنگ رفتن یارو یه حال مشتی به خودش میده!!!!..........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد