اندازه‌ی یک‌سال آب

-وای پسر، می‌دونی هیجان‌انگیز‌ترین مرگ چیه؟
 رویش را گرداند تا بپرسد چی؟، که از بالای سد، هول‌ش دادم پایین. تا برسد به آب، شنیدم که چندبار گفت: “حالا، نه!”
نظرات 4 + ارسال نظر
سیمین چهارشنبه 19 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 12:42 ق.ظ http://siminyektaii.persianblog.com

نه.نپسندیدم.مخصوصا حالا نه رو.یه جمله دیگه بذار.

مانا چهارشنبه 19 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 11:55 ق.ظ http://manali.bligsky.com

از آن هیجان انگیز تر هم هست خسرو! باور کن.... میان موجها به این سو و آنسو پرتاب شدن... خسرو یه دونه اینجوری اش را بنویس! تو رو خدا.... تو که اینقدر خوشگل می نویسی چی می شود یه دونه هم اینجوری میان موجهایش را بنویسی... اصلا یک قصه ی دوخطی در مورد من می نویسی؟ من قول می دهم نگویم حالا نه! هولم بده خسرو....

روشی پنج‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 02:09 ق.ظ

قاتل دختر بود؟

رضا پنج‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 12:18 ب.ظ http://www.marzban.persianblog.com

بیچاره حتمآ الان خیس شده!!!...چطور دلت اومد بیرحم؟!!!....آخه تو این سرما شوخی این جوری؟....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد