داستانگو دو را برای کاربران اینترنتی که شاید حوصله و وقت کمی دارند راه انداختم، با این هدف که هرکس وبلاگ را باز میکند، دستکم یک مطلب را بخواند.
داستان گو نام نشریه ای بود که به همراه دوستانم در تهران به راه انداخته بودم. ولی پس از دوشماره چاپ از فعالیت بازماند.
This is khosro nakhaei's Page.
I'm a Persian Writer, translator and photographer.
Dastangoo, was the name of a magazine that I published in tehran somedays.
ادامه...
این اتفاقیست که برای همه وبلاگها، دیر یا زود می افتد...داستان سنگ سرد هم، می توانست بهتر باشد...تعداد آقای افشارها، زیاد بود...آخر داستان هم، به نظر من تینیجری بود...تو میتوانی بهتر بنویسی رفیق.
جالبه..پیش میاد
- چشم.
گفتم دیگه..... حالا مگه چی شده....
نه خسرو! به قشنگی قبلی ها نبود انگار که یه آدم عادی نوشته باشه... تو خب فرق می کنی... یه خطی هات معرکه اند اما این خیلی تکراری بود انگار
اصلآ سوسک چاشنی محشریه !
- پس تو چرا پولِ غذا رو حساب کردی؟
- ...
وای از دست تو پسر .
این اتفاقیست که برای همه وبلاگها، دیر یا زود می افتد...داستان سنگ سرد هم، می توانست بهتر باشد...تعداد آقای افشارها، زیاد بود...آخر داستان هم، به نظر من تینیجری بود...تو میتوانی بهتر بنویسی رفیق.
ا؟ دیدم اون مرد سگ اخلاقه شکل تو بود!