داستانگو دو را برای کاربران اینترنتی که شاید حوصله و وقت کمی دارند راه انداختم، با این هدف که هرکس وبلاگ را باز میکند، دستکم یک مطلب را بخواند.
داستان گو نام نشریه ای بود که به همراه دوستانم در تهران به راه انداخته بودم. ولی پس از دوشماره چاپ از فعالیت بازماند.
This is khosro nakhaei's Page.
I'm a Persian Writer, translator and photographer.
Dastangoo, was the name of a magazine that I published in tehran somedays.
ادامه...
پسرِ آسمانی بهش آرامش میدهد، مثل چی؟ مثل خمیر برای شیشه که جلوی تکان خوردن شیشه را در قاب میگیرد، خب، خمیر چه اهمیتی دارد؟ اما روزی نیست که بگذرد و شیشه به خمیر نگوید که بدون او، لحظهای سرجایش استوار نمیماند.
درسته
مهم نیست .دیگه شیشه شکسته.
شیشه رو شکستی؟چرا؟
با این همه /می دونم که خوبه که خمیر سفت شیشه رو بغل نکنه /انقدر که شیشه سرجاش وایسه اما راه نفسش تنگ نشه ...
درمورد ژله واقعا حق با توست.....ولی آن «ای بابا» بابت چی بود؟
به هر حال ممنون.
والا ما تا سر اینا خوندیم و بلد نیستیم!!!.......اِلَ خمیر نَ مَنَ دی؟..........