ممنوع است

می‌گوید:
-دوباره سنگٍ سرد رو خوندم.
می‌گوید:
-خیلی قشنگ بود.
می‌گوید:
-پس چرا حرف نمی‌زنی؟ بعد از یک سال…، چرا هیچی نمی‌گی؟
می‌دانم اگر یک‌کلمه بگویم، بغضم می‌ترکد…، دل‌م رقص می‌خواهد. مقاومتی بی‌دلیل برابر اعترافی که در چندلحظه‌ی دیگر بیان می‌شود. نمی‌خواهم گریه کنم.
دوباره که نگاه‌ش کردم، ترن داشت او را می‌برد.
نظرات 16 + ارسال نظر
رضا شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 07:38 ب.ظ http://romanticboy.persianblog.com

اتفاق افتاده؟؟؟

fera شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 11:00 ب.ظ

یکوقت احساساتت رو فعال نکنی ها.حیفه! تو منو یاد چشمای Slim Shady یا همون eminem میندازی.

زمینی شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 11:26 ب.ظ http://www.zamini.blogsky.com

چه خوب می نویسی.کوتاه و موجز.

خاموش یکشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 12:32 ق.ظ http://http://lightbluee.persianblog.com/

و دل تو را....؟

مهدی یکشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 12:44 ق.ظ http://otanazi2001.blogsky.com

سلام
ممنون که قابل دونستی و سر زدی
زیبا مینویسی
پاینده باشی

نابخشوده یکشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 12:46 ق.ظ http://unforgiven-looser.blogsky.com

سلام.

مرسی که سر زدی

از داستان دنباله دار خوشت نمیاد؟
هنوز مونده عجله نکن

هوای تازه یکشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 01:36 ق.ظ http://www.havaytazea.persianblog.com

سلام و ممنون به من سر زدی لینک اون کلیپ را درست کردم و من بیشتر در پرشین بلاگ مینویسم اون بلاگ که آمدی ،، بعضی وقتها در اونجا نوشته ها را بایگانی میکنم .موفق باشی

آوار... یکشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 01:49 ق.ظ http://hoomi.persianblog.com

بد نبود ...

ِِِِغزالی یکشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 02:13 ق.ظ http://GHAZALEE.BLOGSKY.COM

عجب!/.

م . صبا یکشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 03:32 ق.ظ http://daydreamer.persianblog.com

ترن خاطرات ؟ راستی سنگ سرد رو خوندم . منو یاد درخت گلابی انداخت . خوب بود . مخصوصا آخرش.

خاموش یکشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 11:12 ق.ظ http://http://lightbluee.persianblog.com/

یادم رفته بود بگم ؛
همیشه بهترینهاش ممنوعه...

moh3n یکشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 12:09 ب.ظ http://digitalkelk.persianblog.com

به سلامتی عشق هایی که مزه ی گه می دهد...

دیوانه یکشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 12:10 ب.ظ http://divane.blogsky.com

ممنونم که بهم سر زدی
اینجا هنوز مثل سابق است .
گنگ و گذرا ولی دوست داشتنی

[ بدون نام ] یکشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 04:04 ب.ظ

سلام آقای نخعی
رگه هایی از یک داستان را داشت.اتفاقی که در پس زمینه های پی رنگی کمرنگ در یک تلمیح متنی روی میدهد تا یک روایت موازی.از یک طرف فرا روایت داستان سنگ سرد و از یک طرف این طرح. فقط یک طرح که در همان فرا روایت اتفاق می افتد. متن و ذهن خواننده و داستان سنگ سرد . یا شاید پاورقی که شما باید اضافه کنید.( نظرتان را بگویید)

پاریزی عزیز
بی‌شک با این حرف شما که داستان‌های یک‌خطی من را داستان نی‌دانید مخالفم/ اما درباره‌ی این نقد شما روی ممنوع است/ نوشته‌تان نشان از دقت نگاه‌تان می‌دهد/ هرچند ممنوع است طرح نیست/.

[ بدون نام ] دوشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 03:35 ق.ظ http://gramata.persianblog.com

سلام داستان گوگو. احوالات؟

[ بدون نام ] دوشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 12:14 ب.ظ

سلام آقای نخعی
میزان هستی یک قصه و هستی مند بودن یک روایت در بستری به نام زبان تداخل پیدا کرده و مسیری را طی میکند که منجر به خلاقیت فرمی میشودو در این راستا بحثهای محتوایی شکل دیگری به خود میگیرند .یعنی در اینجا بحث محتوا به عنوان چیزی جدای از فرم وجود ندارد. در این نوشته کوتاه شما اتفاق زبانی به عنوان یک تداخل فرمی ،محتوایی شکل گرفته البته در حد ابتدایی و غیر حرفه ایی .میدانم شما دارید کارههایی انجام میدهید به تعبیر من یک سری کارههای زیر زمینی قصه یا همچین چیزی در شکل گیری فرمی جدید اما دوست من مراقب بیراههای این کار هم باشو این نکته را هرگز فراموش نکن که برای که و برای چه مینویسی؟(نظرت را بگو)(آقا ببخشید ما مرد خوردیم حالا صدامان سیگار دارد)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد