داستان‌گوو یک‌ساله شد

عزیزِ خواننده، یک‌سال از اولین داستانی که این‌جا گذاشته‌ام می‌گذرد. فکر ساختن بلاگی که خواننده‌ش ناچار از خواندن آن باشد، همیشه با من بود؛ سرانجام این فکر، بلاگ داستان‌گوو شد. موضوعات داستان‌های این‌جا را غالباً روابط انسانی، اهمیتٍ لحظه، فراموشی، و فساد زنده‌گی سرمایه‌داری تشکیل داده‌ند. همه‌ی آن‌ها داستانِ محض هستند و هیچ پیوندی با نویسنده ندارند. بسیاری از خواننده‌گانی که هر دو بلاگ‌م را می‌خوانند، عقیده دارند که داستان‌گوو، از داستان‌گو جذاب‌تر است. نمی‌دانم، من هردو را دوست دارم.
آیا به عنوان یادداشتی برای سال‌گرد، این اجازه را دارم تا کمی گله کنم؟؛ بسیار شده که در بلاگ این و آن دیده‌ام که از داستان‌های این‌جا در نوشته‌هایشان استفاده می‌کنند. بعضی داستان‌های این‌جا که به‌زحمت به یک خط می‌رسند، دیالوگ قصه‌های دیگران شده‌اند. من هرگز دوست‌نداشته‌ام شاهد این باشم که داستان‌هایی که من می‌سازم را دیگران به نام خود استفاده کنند. به این انحصارطلبی نمی‌گویند، و فکر می‌کنم این کم‌ترین حق من باشد که بخواهم داستان‌هایم برای خودم باشند و آن‌ها را مثله‌شده در قصه‌های دوزاریِ دیگران نبینم.
در آینده‌ا‌ی نزدیک، نوشته‌های این بلاگ، کتاب می‌شود.
دوست دارم بدانم از بین تمام داستان‌های این‌جا، کدام‌یک بیش‌تر در ذهن خواننده‌ها مانده؟


نظرات 37 + ارسال نظر
نویسنده چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 04:17 ق.ظ http://nevise.persianblog.com

سلام دوست خوب..مدتها است که از خوانده های دو تا وب لاگم!! فکر کنم از نویسنده داستانگو انتظار استفاده بهتر از لغتها می رفت تا عبارت داستانهای دو زاری! با اینکه کاملا درخواست شما را حس می کنم! فکر می کنم در پس هر داستانی چه دوزاری چه چند صد تومانی همیشه روحی نهفته..باشما یک سالگی داستانها را جشن می گیرم

دی جی سلطان چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 05:20 ق.ظ http://nakhoda666.blogsky.com

موفق باشی دوست من

سرمه چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 07:10 ق.ظ

والا تو ذهن من اون مونده که از طرف پرسید میدونی چه مرگی هیجان انگیزه تا برگشت هولش داد پرتش کرد پایین...فکر می کنم اولین نوشته ای بود که اینجا خوندم..شاید هم نه!! از خیلی از نوشته هات هم سر در نمیارم...از بعضی هاش هم خوشم نمیومده..اما در کل به قول خودت ناچار از خوندنم و دوست داشتم داستان های چند خطیتو...امیدوارم (کلمه اش یادم نمیاد)تر از همیشه ادامه بدی...مبارک(;

مرغ دریایی تمام سواحل آرام دنیا چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 10:54 ق.ظ http://www.behtarineman.persianblog.com

سلام بر داستان‌گووو. تولد یکسالگی هم مبارک باشد. نمیدانم چرا فکر می‌کردم سن و سال این وبلاگ بیشتر باید باشد. بگذریم، نمیدونم در مورد کدام بلاگ سوال کردی که کدام داستانش یاد خواننده‌ها مانده. در هر حال این وبلاگت را من بیشتر می‌پسندم. ضمناٌْ از اینکه مرتب هم آپدیتش می‌کنی خوشحالم و مرتب بهش سر می‌زنم. همیشه بعد از چند روز میدونی که چیز جدیدی توش هست. عکس‌العمل‌های دیگران که حرف نداره!! از داستان‌های وبلاگ داستانگو، من سنگ سرد را خوب به خاطر دارم. اگر تقلب کنم و به وبلاگت نگاه کنم، مسلماٌْ بقیه هم یادم می‌آیند!! موفق باشی.

عسل چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 11:33 ق.ظ

؛خواننده ناچار از خواندن؛..این دقیقا همان چیزی است که هر روز( ونه دو روز یک بار) مرا به اینجا می کشاند درست است خیلی از چند خطی هایت را نپسندیدم
اما حقایق روابط انسانی (با کمی درشت نمایی) را نمایاندی و امید که سر گذشت ما روزی از این حقایق فاصله بگیرد! تنها چیزی که من می دانم این است که نویسنده های دو زاری حالا وبگرد شده اند به دنبال گرته دزدی!!! این جمله ؛داستان محض :و :هیچ پیوندی با نویسنده ندارد: هم از آن مفاهیم بودااا!!!

صالح چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:14 ب.ظ http://weblog.salehoffline.com

خسرو عزیز سلام خیلی خوشحال شدم وتبریک می گم یادمه یه بار از اون داستان کوتاه که نوشته بودی ( اگه تو ماشین یه هو بوست کنم مهم چی می گی ...) تو بلاگم نوشتم صد البته پائینش اسم تو و لینک اینجا رو گذاشتم ...

سعید چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:34 ب.ظ http://www.saeidonline.net.ms

درود به شما ....منهم به نوبه خود تبریک میگم سالروز تشکیل این بلاگ رو و امیدوارم این روند ادامه دار باشد و بتونیم شاهد داستانهای بهتر و زیباتری از شما باشیم.....و یک گلایه دارم از کم توجهی شما نسبت به یادداشت آفلاین بنده....در این مورد به شما میل میشود....به امید دیدار..بدرود

داوود چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 01:39 ب.ظ

سلام خسرو جان
يک ساله گيت مبارک
اميدوارم هزارسال پاينده باشی
قربانت

غزل.. چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 05:58 ب.ظ http://manghazal.persianblog.com

سلام.اینکه الان شعر و داستانا رو از وبلاگا می دزدند که واقعا مایه ی شرمه. و بهترین داستان: متاسفانه چون من به وبلاگای متعددی سر می زنم خیلی به خاطر ندارم که کدام داستان مال کجا بوده اند از این بابت ببخشید..ولی در مجموع این را می دانم که وبلاگی خوب بود که نشانه ی زحمات شما دوست عزیز است.با ارزوی موفقیت...غزل..

شادی چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 10:54 ب.ظ

سلام خسرو مبارک باشه :)

بهنام پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:18 ق.ظ http://barzakh124.persianblog.com

منم ۱ اردیبهشت یه ساله شدم.

شیدا پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 01:01 ق.ظ http://shadzii.persianblog.com

خسرو جان تبریک میگم..! هر دو وبلاگ تو عزیز بینظیر هستش.
من واقعا لذت می برم.!

ممنون که به من سر میزنی.!

سیروس پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 01:25 ق.ظ http://sirooos.persianblog.com

یکسالگی بلاگ را تبریک میگویم به نظر من هردو بلاگ جالب هستند و متاسفانه این مساله ای که راجع بهش نوشتی ظاهرا هیچ درمانی ندارد موفق باشی

آرش پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 01:30 ق.ظ http://arash63.blogsky.com

راستش نمی خواستم واست کامنت بذارم. ولی این نوشته ت جالب بود. میدونی من قصد توهین ندارم.فقط نظرمو میگم. ۱.فساد زنده‌گی سرمایه‌داری :دوست عزیز ما تو قرن ۲۱ زندگی میکنیم. این جملات ماله قرن ۱۹ و دوارن مارکس و انگلسه. قلمبه سلمبه هست. تریپ روشنفکریم شاید داشته باشه. ولی دیگه مسخره ست.۲. من نمی دونم کی از داستانات استفاده کرده. اما به هر حال با این کار مخالفم. البته نمیشه اسمشو سرقت ادبی گذاشت چون داستانات چندان چیز دندون گیری نیستن ٬ در واقع بیشتر از اینکه داستان باشن نوشته های گنگ یک وب لاگن.ولی به هر حال متعلق به تو هستن. و کسی حق نداره ازش استفاده کنه.۳.مطمئن باش با کوبیدن بقیه به جائی نمی رسی. از کجا انقدر مطمئنی که خودت نویسنده ی یک سری از همین داستانای دوزاری نیستی؟این حرفم رو توهین تلقی نکن ولی بذار به یه جائی برسی یه نویسنده ی بزرگ بشی حد اقل بعد انقدر خودت رو از همه برتر ببین. وقتی الان با داشتن یه بلاگ یه ساله بقیه رو دوزاری نویس می بینی اگر یه نویسنده ی درست و حسابی بودی چیکار میکردی؟

آرش پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 01:30 ق.ظ http://arash63.blogsky.com

راستش نمی خواستم واست کامنت بذارم. ولی این نوشته ت جالب بود. میدونی من قصد توهین ندارم.فقط نظرمو میگم. ۱.فساد زنده‌گی سرمایه‌داری :دوست عزیز ما تو قرن ۲۱ زندگی میکنیم. این جملات ماله قرن ۱۹ و دوارن مارکس و انگلسه. قلمبه سلمبه هست. تریپ روشنفکریم شاید داشته باشه. ولی دیگه مسخره ست.۲. من نمی دونم کی از داستانات استفاده کرده. اما به هر حال با این کار مخالفم. البته نمیشه اسمشو سرقت ادبی گذاشت چون داستانات چندان چیز دندون گیری نیستن ٬ در واقع بیشتر از اینکه داستان باشن نوشته های گنگ یک وب لاگن.ولی به هر حال متعلق به تو هستن. و کسی حق نداره ازش استفاده کنه.۳.مطمئن باش با کوبیدن بقیه به جائی نمی رسی. از کجا انقدر مطمئنی که خودت نویسنده ی یک سری از همین داستانای دوزاری نیستی؟این حرفم رو توهین تلقی نکن ولی بذار به یه جائی برسی یه نویسنده ی بزرگ بشی حد اقل بعد انقدر خودت رو از همه برتر ببین. وقتی الان با داشتن یه بلاگ یه ساله بقیه رو دوزاری نویس می بینی اگر یه نویسنده ی درست و حسابی بودی چیکار میکردی؟

آرش پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 01:30 ق.ظ http://arash63.blogsky.com

راستش نمی خواستم واست کامنت بذارم. ولی این نوشته ت جالب بود. میدونی من قصد توهین ندارم.فقط نظرمو میگم. ۱.فساد زنده‌گی سرمایه‌داری :دوست عزیز ما تو قرن ۲۱ زندگی میکنیم. این جملات ماله قرن ۱۹ و دوارن مارکس و انگلسه. قلمبه سلمبه هست. تریپ روشنفکریم شاید داشته باشه. ولی دیگه مسخره ست.۲. من نمی دونم کی از داستانات استفاده کرده. اما به هر حال با این کار مخالفم. البته نمیشه اسمشو سرقت ادبی گذاشت چون داستانات چندان چیز دندون گیری نیستن ٬ در واقع بیشتر از اینکه داستان باشن نوشته های گنگ یک وب لاگن.ولی به هر حال متعلق به تو هستن. و کسی حق نداره ازش استفاده کنه.۳.مطمئن باش با کوبیدن بقیه به جائی نمی رسی. از کجا انقدر مطمئنی که خودت نویسنده ی یک سری از همین داستانای دوزاری نیستی؟این حرفم رو توهین تلقی نکن ولی بذار به یه جائی برسی یه نویسنده ی بزرگ بشی حد اقل بعد انقدر خودت رو از همه برتر ببین. وقتی الان با داشتن یه بلاگ یه ساله بقیه رو دوزاری نویس می بینی اگر یه نویسنده ی درست و حسابی بودی چیکار میکردی؟

آرش پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 01:30 ق.ظ http://arash63.blogsky.com

راستش نمی خواستم واست کامنت بذارم. ولی این نوشته ت جالب بود. میدونی من قصد توهین ندارم.فقط نظرمو میگم. ۱.فساد زنده‌گی سرمایه‌داری :دوست عزیز ما تو قرن ۲۱ زندگی میکنیم. این جملات ماله قرن ۱۹ و دوارن مارکس و انگلسه. قلمبه سلمبه هست. تریپ روشنفکریم شاید داشته باشه. ولی دیگه مسخره ست.۲. من نمی دونم کی از داستانات استفاده کرده. اما به هر حال با این کار مخالفم. البته نمیشه اسمشو سرقت ادبی گذاشت چون داستانات چندان چیز دندون گیری نیستن ٬ در واقع بیشتر از اینکه داستان باشن نوشته های گنگ یک وب لاگن.ولی به هر حال متعلق به تو هستن. و کسی حق نداره ازش استفاده کنه.۳.مطمئن باش با کوبیدن بقیه به جائی نمی رسی. از کجا انقدر مطمئنی که خودت نویسنده ی یک سری از همین داستانای دوزاری نیستی؟این حرفم رو توهین تلقی نکن ولی بذار به یه جائی برسی یه نویسنده ی بزرگ بشی حد اقل بعد انقدر خودت رو از همه برتر ببین. وقتی الان با داشتن یه بلاگ یه ساله بقیه رو دوزاری نویس می بینی اگر یه نویسنده ی درست و حسابی بودی چیکار میکردی؟

هفت پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 01:49 ق.ظ http://www.sseevveenn.persianblog.com/

تبریک می گو یم یکسالگی ات را....

گل و تگرگ پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 06:42 ق.ظ http://ramin69.blogsky.com

happy birthday

بی بی گل پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 10:58 ق.ظ http://sard.blogspot.com

من که منتظر کتابت می مونم

سیمین پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:33 ب.ظ http://siminyektaii.persianblog.com

سلام.یک سالگی مبارک.روابط انسانی قشنگ بودن.با این که خیلی از داستانهای اینجا رو دوست دارم بدبختانه هیچ کدوم یادم نیست.جز پروژه نمناک کردن که همیشه واسم سوال بوده منظرت چیه !اشک؟سکس؟نمی دونم.داستانهای خوبی اینجا خوندم.خیلی دلم می خواد که روزای موفقیتتو ببینم.و توفیق همه از رفیق اعلی است.

ساموئیل جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 01:14 ق.ظ http://www.isamasih.persianblog.com

سلام دوست عزیز. من زیاد نیست ذش وبلاگ تو آشنا شدم. و زیاد داستان هات رو نخوندم. ولی یه داستانت رو که خوندم خیلی خوب بود. موفق باشی دوست عزیز. راستی من آپ دیت کردم خوشحال می شم به من سر بزنی

شیوا جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 01:26 ق.ظ http://shevedmedo.persianblog.com

تولدت مبارک داستانگوو ی عزیزم ٫ عاشق داستانات هستم ٫ مخصوصا اونایی که واقعا ۱ خطی هستن اونی هم که از همه بیشتر دوست دارم و یادم مونده اینه : خون دیوارهء رحمت رو کیسه خواب من جا مانده.....
۱ هایکوی تمام عیاره ...........
ایشالا سد ساله شی ...........

پوریا جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 02:02 ق.ظ http://tanboor.blogsky.com

پیر مرد شما حیرانی عزیزم .
ای بابا .

فرناز جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 11:13 ب.ظ

آن‌جا که ترک‌ات کردم. حالا آن‌جا سنگی با اسم توست

مهران بقایی شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 02:14 ق.ظ http://www.nozar.persianblog.com

سلام بر خسروخان . اولا که از نقدت بسیار سپاس گذارم و منتظر نظراتت بر قصه ی دوم هستم و دوم این که یک سالگی وبت را تبیریک میگویم و برایت آرزوی موفقیت بیشتر دارم

م.آشنا شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 05:42 ب.ظ http://eshtiaghi.persianblog.com

سلام و عرض تبریک. برای تو که خیلی کارت را جدی می گیری,دلخوری و ناراحتی (از این مثلا توارد ادبیها!!!! ) طبیعیه. اما من مدتهاست که دیگه از این حال و هواها بیرون اومدم. از بیشتر نوشته هات خوشم میاد. حالا کدوم یکیش بیشتر خیلی توفیر نداره. زنده باشی

مصطفی شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 07:10 ب.ظ http://www.m-farahi.blogsky.com

سلام آق خسرو
داستانهات بدک نیستا
اما اونی که خیلی تو ذهنم می چرخه همونی که مرده به یه چه خیره شده و فحش میده یا بهتر نماز می خونه
به هر حال
لینک هم داستانگوو رو تو وبلاگم زدم
موفق باشی .

فرزانه مرادی شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 09:02 ب.ظ http://manotobaham.persianblog

تولدت مبارک همه چیز در حال تغییر است....

پویا-اعترافات یک متهم یکشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:20 ق.ظ http://www.pouyaa.com

فکر نمیکنم وبلاگی مثل این در کل نت بوده باشه که منو هر دو روز یک بار وادار به خوندن کنه/تولدش مبارک

دختر شیشه ای یکشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 01:37 ق.ظ http://glassgirl.persianblog.com

بازم منظورت فرینا است؟ :)

مامان و بابا و دخترشون یکشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 04:18 ق.ظ

سلام سالن هم بر شما مبارک و همچنین اولین سالگرد وبلاگت ...برای من تموم نوشته های تصویری ات عزیز مونده بخصوص مادرکشی

احسان یکشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 02:30 ب.ظ http://cd-yek.blogsky.com

سلام
نمی دونم لیستمو گرفتی یا نه خوشحال میشم بدونم
متشکرم

ناز خانوم دوشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 08:29 ق.ظ http://nazkhanum.blogsky.com

تولد یک سالگی مبارک
تورو نمیگم ها....

امیر مقامر دوشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 08:13 ب.ظ http://ghomarkhaneh.blogsky.com

دوست عزیز خیلی خودتو باور کردی...فکر میکنی داستانهای شما چند زاریه؟...در مورد کتاب کردن داستانهات هم فکر کن ...تصور میکنم حتی با کمی فکر نظرت عوض میشه...یا مدد

[ بدون نام ] چهارشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:56 ق.ظ

یک ساله شدن داستانگو را تبریک می گویم اما یک سئوال؟
خسرو خان چند ساله شدند ؟

تاها چهارشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 09:05 ب.ظ http://marhamha.persianblog.com

be har hal bayad tabrik begam ...ama in weblog balegh beshe chy mishe ...alan bachas inoriye ...bozorg beshe chy mishe !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد