اشرفخانم به مادرم گفت: زود یکیدیگه حامله شو، این قیافهش خیلی شبیه دخترهاست. بعدی حتمن دختر میشه. منظورش از این، من بودم. بعدیای اتفاق نیافتاد و حالا بعد از بیست و پنج سال، مادرم اعتراف میکند که واقعاً خوشحال است که من پسر شدهام. اما در یکمیلیمتر پشت چشمانش، روشن میخوانم که دروغ میگوید.
یعنی زشت بوده یا خوشگل؟! فکر کنم یه مدلایی شکل گی ها بوده٬ نه؟
سلام مامانا همیشه پسرا رو بیشتر دوست دارن
حتی ..حتی در تاریکی هم روشن می خوانم که دروغ می گوید ..
کاش نظر مامانها اینقدر برامون مهم نبود...
سلام .. همه قطعات را خواندم .. مختصر و مفید ... جالب بودند ..
مادر مادره..
عجب روزگاریست نازنین...سکوت بهترین حرف است در مقابل این نوشته...اپ کردم..بدرود
قشنگ بود.
خوب/خیلی.
تو هم کم شبیه دخترا نیستی...