داستانگو دو را برای کاربران اینترنتی که شاید حوصله و وقت کمی دارند راه انداختم، با این هدف که هرکس وبلاگ را باز میکند، دستکم یک مطلب را بخواند.
داستان گو نام نشریه ای بود که به همراه دوستانم در تهران به راه انداخته بودم. ولی پس از دوشماره چاپ از فعالیت بازماند.
This is khosro nakhaei's Page.
I'm a Persian Writer, translator and photographer.
Dastangoo, was the name of a magazine that I published in tehran somedays.
ادامه...
من رو به حافظهی سختت ببر. نذار بیام بیرون. هرچهقدر هم خود رو به دیوارهای کلاسترها زدم، نذار از اونجا رها بشم. با من این کار رو بکن. هر روز بترسونم که پاکم میکنی. آره! هر روز من رو بترسون. هر روز. هر روز.
khosro nakhaei
سهشنبه 3 شهریورماه سال 1383 ساعت 01:10 ق.ظ
سلام دوست من وبلاگ باحالی داری. به منم سری بزن خوشحال می شم.
سلام
چشم من میترسونم ...
فقط مواظب باش پس نیفتی.
انورام بیا خوشحال میشم
یا حق
مشتتو باز نکن . هر چه سکرت تر باشی محبوب تر میبیننت . صادق طالب نداره . داشی
سلام مازوخیسم شدی؟ دارم وبلاگ درست می کنم خوب منم دلم می خواد داشته باشم دیگه فقط نمی دونم چی بنویسم کمکم می کنی؟ اگه بگی نه می کشمت
باید بود اسمشو می گذاشتی از گزافه گوئی های یک Fetish Data
سلام / به نظر من کلا تعطیل کردی / ولی بی شوخی با مزه بود / خوشم اومد /
از این نوشته ات خوشم اومد ... خوبه که گاهی آدم ها فکر کنند که امکان داره پاک بشن ، که همیشگی نیستن ...
خواندم. یک دختر مازوخیست که پس از حشری کردن پدرش، در راهروها از دست او فرار می کند.
چرا اونوخت؟
اگه بارون بزنه آخ اگه بارون بزنه ..................