قلبش را گرفته بود دستش و توی رستوران به هر دختری که پشت میز بود، تعارف میکرد. همه لبخند میزدند و میگفتند متشکریم، نمیخواهیم. دیدم که دارد سمت من میآید. آینهم را درآوردم و لبهایم را تویش نگاه کردم. بعد چشمهام را. بعد نگاه کردم ببینم چهقدر از سینهم پیداست. وقتی که آماده شدم. لبهام را غنچه کردم و دستهایم را زدم زیر چانه و نگاهش کردم. آمد و از کنار میزم رد شد. بعد برگشت. توی چشمهام نگاه کرد و قلبش را تعارفم کرد. لبخند زدم و گفتم: متشکرم، نمیخوام.
از بس که عشقها الکی شدن
سلام. خوب بود دیگه... اگر جواب دیگه ای میداد تعجب داشت
سلام .. میدونی ؟ این متن زیبات من رو یاد این شعر انداخت : دختری خوابیده در مهتاب / چون گل نیلوفری بر آب / خواب می بیند / خواب می بیند که بیمار است دلدارش / وین سیه رویا / شکیب از چشم بیمارش باز می چیند / می نشیند خسته دل در دامن مهتاب / چون شکسته بادبان زورقی بر آب / می کند اندیشه با خود : / از چه کوشیدم به آزارش ؟ / وز پشیمانی سرشکی گرم / میدرخشد در نگاه چشم بیمارش / روز دیگر /
باز چون دلداده می ماند به راه او / روی می تابد ز دیدارش /
باز می کوشد به آزارش .. موفق باشی .. یا علی
خوشم اومد :)
خب آدم که نباید تو رستوران اینجور چیزارو تعارف کنه...خب حتما قبلا صرف شده بود دیگه!
بچه ی بد
خب ! مد شده بوده تو رستوران ! خانوما هم که میدونی! از مد عقب نمیمونن ( بماند که پسرا هم از مد عقب نمیمونن ) / مکنه بیای و یادداشت آخرم رو بخونی ؟ / مرسی . موفق باشی
سلام ..این یکی را درست نفهمیدم راستی از نظرات ارزشمندت متشکرم!
شاید بشه بهش گفت قطعه ی ادبی. شاید هم نه. نمی دونم. اما از طرف خوشم نیومد. خیلی ارزون بود. شاید هم شارلاتان بود. حتما شارلاتان بود. فقط شارلاتانا هستن که قلبشونو می تونن به هر کسی تغارف کنن. البته وقتی خوب دقت کنی می بینی اون چیزی که تو دستشونه عکس یه قلبه. خب شارلاتانن دیگه. این دفه سعی کن قبل از این که خودتو تو آینه ببینی و لباتو غنچه کنی براش خوب تو دستشو نیگا کنی. موفق باشی.
آیا برای دوست داشتن و دوست داشته شدن فکر میکنی باید قلب را در دست گرفت و تابلوی حراج به سینه زد . هر چند به قول شاملو برای دوست داشتن دو قلب لازم است.