در بالکن روبه‌روی خانه‌ی ما است. دارد لباس‌ها را روی طناب پهن می‌کند. قدش نمی‌رسد. روی پنجه‌ی پا بلند شده. پایین لباس‌ش از شکم‌ش فاصله گرفته. با دوربین، سوراخ ناف‌ش را نگاه می‌کنم. پشت شیشه‌ی آینه‌ای، امنیت دارم. اسم‌ش چی می‌تواند باشد؟
سیمین؟
نظرات 4 + ارسال نظر
محسن.ش یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 02:04 ق.ظ http://digitalkelk.persianblog.com

فرمن ششم؛ زنا کن!

شادی یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 12:00 ب.ظ http://shadi1980.persianblog.com

اسمش چیه تربچه خونش کجاست تو باغچه ......... تو دلت کتک می خواد؟!!!

خالد یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 12:51 ب.ظ http://khaledrasulpur.persianblog.com

خسرو جان دلم ان قدر برای داستان هایت تنگ شده که کم کم داره از این وبلاگت بدم میاد. با همه ی تیزبازی ها و قشنگی هاش. کجایی تو؟ دوست داری هی خلاصه بشی و خلاصه بشی؟

سارا شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 04:55 ب.ظ

کاشکی یکی هم منو میدید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد