جیغ

ساعت از نیمه‌شب گذشته بود. شوهرش نیامده بود. چراغ را خاموش کرد و با نگرانی پنهانی توی تخت رفت. چشم‌های‌ش را بست. خواب، دیر آمد. خواب دید که دارد توی رودخانه‌ای شنا می‌کند و ناگهان رودخانه به بالای سدی رسید که پایین‌ش مارها در هم می‌لولیدند. از خواب پرید؛ توی کمد انگار صدایی می‌آمد. بلند شد چراغ را روشن کرد. نزدیک کمد رفت. کف پای‌ش خیس شد. در را باز کرد؛ جسد شوهرش، طناب‌پیچ‌شده و خونی آن‌جا بود.
نظرات 5 + ارسال نظر
متوهم سه‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 01:07 ق.ظ http://mari..persianblog.com

ارگاسم ناقص -// زنش گفته بود دیر می آید -دوباره برنامه ی هر شب بود - تا ۲ پرونده ها رو جا به جا می کرد و آخرش هم چند شات عرق و دو سه پک پایپ و کانال محبوبش ! xxl می گفت :‌ وقتی مست و گوز ور می روی - حال عجیبی ست !وقتی می آییی حس می کنی چیزی هنوز کم است ...

میلاد ظریف سه‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 10:51 ق.ظ http://malimolak.persianblog.com/

بیشتر از اینکهه رعب انگیز باشد. آدم خند هاش می گیرد
شاد زی!

مرغ دریایی چهارشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 10:42 ق.ظ http://www.behtarineman.persianblog.com

بابا ادگار آلن پو! راستی صدای جیغ فقط در تیتر داستانت هست - در خود داستان تنها صدایی که هست صدای جسد طناب‌پیچ‌شده و خونی شوهر است در کمد. راستی چه صدایی از کمد آمد؟!

هزارو یک روزنه چهارشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 08:44 ب.ظ http://www.rozaneh1001.blogsky.com

طبیعت راستگوترین خلقت خداست..
بهار میاد چه باور کنی چه نکنی
حاضر نیستم انقدر تلخ بیندیشم...
سال نوت مبارک!

ح.م. پنج‌شنبه 4 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 04:14 ق.ظ http://hmariya.blogsky.com

کاش آرومتر از جیغ می مرد....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد