داستانگو دو را برای کاربران اینترنتی که شاید حوصله و وقت کمی دارند راه انداختم، با این هدف که هرکس وبلاگ را باز میکند، دستکم یک مطلب را بخواند.
داستان گو نام نشریه ای بود که به همراه دوستانم در تهران به راه انداخته بودم. ولی پس از دوشماره چاپ از فعالیت بازماند.
This is khosro nakhaei's Page.
I'm a Persian Writer, translator and photographer.
Dastangoo, was the name of a magazine that I published in tehran somedays.
ادامه...
عزیزم، به من بگو، حرفهای سراسر عاشقانهت رو باور کنم که میگی تو این یک سال جز من هیچکس توی قلب تو جایی نداشته، یا این جای دوختهگی سزارین رو روی شکمت؟
khosro nakhaei
جمعه 12 فروردینماه سال 1384 ساعت 12:43 ق.ظ
عزیزم تو هم به من بگو ٬ چگونه یکسال حرفهای عاشقانه ات را باور کنم وقتی آنقدر مرا زیبا میبینی که فرق بخیه عمل آپاندیس رابا سزراین روی شکمم تشخیص نمیدهی ! عزیزیم ٬ یادت هست که این تو بودی که خبر نازا بودن مرا به من گفتی !
سلام. من امروز خیلی شانسی با شما آشنا شدم (داشتم تو گوگل میگشتم - الکلی) حالا خیلی خوشحالم امروز یکی دو ساعت همینتور تو سایتا گشتم کلی حال کردم . این سالن رو خیلی خوشم اومد دلم میخواست اونجا بودم و منم اونجا یادگاری میزاشتم.
کلا در امور عشق و عاشقی کار دوخت و دوز زیاده...
عزیزم تو هم به من بگو ٬ چگونه یکسال حرفهای عاشقانه ات را باور کنم وقتی آنقدر مرا زیبا میبینی که فرق بخیه عمل آپاندیس رابا سزراین روی شکمم تشخیص نمیدهی !
عزیزیم ٬ یادت هست که این تو بودی که خبر نازا بودن مرا به من گفتی !
سلام ...چه جالب می نویسی ........به من هم سر بزن ....
ما الاغها
نه گوشهای درازی دارم
نه دمی
و نه چیزی دیگر چنانکه پنداری خرم
و بگویی:
"دوستت دارم"
عزیزم اون اثر مال کره خره تو ئه ... بچه «عباس آقا» رو که همین دیروز پس انداختم.... / منم فکر کنم تو این دوره زمونه دوخت و دوز عادیه....
سلام خسرو خان ... بعد از مدتها اومدم رو نت گفتم یه سری اینجا بزنم ... همه چیز ردیفه؟
سلام. من امروز خیلی شانسی با شما آشنا شدم (داشتم تو گوگل میگشتم - الکلی) حالا خیلی خوشحالم امروز یکی دو ساعت همینتور تو سایتا گشتم کلی حال کردم . این سالن رو خیلی خوشم اومد دلم میخواست اونجا بودم و منم اونجا یادگاری میزاشتم.
ییخشید کجایی بود؟
هر جفت اش رو نمی شه باور کرد؟
خب توی یکسال فکر نکنم جاش محو بشه..شاید اون یکسال حقیقتا به جز اون کسی تو قلبش نبوده ...نمیشه ؟
بد بخت با نخ بخیه رو شکم هم جق میزنی؟ برو جقی برو کف دستی برو نمی خواد از این کس شعرا بنویسی جقی الدوله. ننت رو گاهیدم.
هان ؟ / چه ربطی داره ؟ عشق و جای بخیه ی سزارین بحثشون جداست !
عشق تقسیم نمیشه، تکثیر میشه و به توان میرسه... این زمانه که تقسیم میشه.
این هم یکی دیگر از عواقب سال خروس است که دمش از لای پیرهن بیرون بماند . ولی تو قسمش را باور کن
هیچکدام را باور نکن. فقط لطف کن و این صفحه را بهروز کن!
به روز نمی شید؟
معلومه .دوختگی رو
سلام. مرغ دریایی راست میگه./ به قول اون دوستت تو سالن... وبلاگ خسرو را باز می کنم آخرین داستانش را هنوز نخونده ام ..../
تو چرا انقدر ذهنیت بدی در مورد زنها داری؟
R U There?
یک بار در وبلاگم برایم نوشتی؛ عشق گه است، ا مزهی ژله!/ به گمنم، اینبار این را باید در اینجا نوشت!
کجایی؟!
حق داری...!
داری خستم می کنی کجا رفتی؟ عصبانی شدم
سلام دوسته عزیز.جال بود.امیدوارم زودتر آپ کونی و این داستانک های خوندنیت رو بخونیم.موفق باشی