چاق

کمرش را گرفتم و کون لخت و بزرگ‌ش را گذاشتم روی لبه‌ی میز. پاهای چاق و آویزانش به زمین نمی‌رسیدند. دوباره زوزه‌ای شهوانی کشید. پستان‌های‌ش مثل دو تا کیسه شیر تا نزدیک ناف آویزان بودند. وقتی که واردش شدم، احساس می‌کردم دارم کیرم را توی یک لاشه‌ی گاو فرو می‌کنم؛ مجموعه‌ای گوشت یک‌پارچه، دارای سوراخی در میان.
نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 7 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 09:08 ق.ظ

این دیگه چه پوزیشنی است؟!! تناقض داره.

[ بدون نام ] جمعه 7 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 11:17 ب.ظ

نمی دانم بالا خره کی تو خسته می شی .از این زندگی و از این متنهایی که همه یک رنگ دارند .از این خواننده ها که همه مثل همدیگرند . با زندگیت چی کار می کنی؟ با خودت .
من مطمئنم که تو یه چیزی داری توی اون دلت .فقط این ذهن هرزت اگر خفه بشه .

مانیا شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 07:58 ق.ظ http://www.mania7.persianblog.com

بگم اسکارلت رو بیارند برات؟؟؟؟ نه بابا این تویی که من می شناسم ؛ اگه لاغر بود هم یه حدیث دیگه ای براش میبافتی!

محسن.ش شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 11:57 ب.ظ http://digitalkelk.persianblog.com

بویِ لذت جنسی نمی‌دهد، بیش‌تر نوعی ارضا. تسلیم کردنِ کسی که بالاتر است؛ چیزی شبیهِ ادیپ./ صحنه‌سازیت عالی‌ست. موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد