داستانگو دو را برای کاربران اینترنتی که شاید حوصله و وقت کمی دارند راه انداختم، با این هدف که هرکس وبلاگ را باز میکند، دستکم یک مطلب را بخواند.
داستان گو نام نشریه ای بود که به همراه دوستانم در تهران به راه انداخته بودم. ولی پس از دوشماره چاپ از فعالیت بازماند.
This is khosro nakhaei's Page.
I'm a Persian Writer, translator and photographer.
Dastangoo, was the name of a magazine that I published in tehran somedays.
ادامه...
-آخیش راحت شدیم. پیرخرفت هرروز بالاسرمون ور میزد این رو بخورید اون رو نخورید. -فرشتههای کونپتی رو بگو. -مار خوش خط و خال،.. چه همه دلشون خوش بود گولش رو خوردیم. پس چرا باهامون نیومد اینجا؟ -گفت فقط میتونه ماها رو نجات بده. -خدا عمرش بده.
khosro nakhaei
چهارشنبه 26 مردادماه سال 1384 ساعت 04:13 ق.ظ
من توی بهشتم.............با تو....فرشته های لخت و ملبس رو نمیخوام..خدای فرمان بردار یا فرمان ده رو هم نمیخوام....من تو ی بهشتم.............با تو....من فقط شیطان رو میخوام به شکل مار یا خرگوش یا آهو تفاوتی نداره ...میخوام تا همیشه پرتمون کنه به یه جایی که من باشم و تو و نه حتی خودش...من با تو همیشه تو بهشتم...میوه ممنوع من
سعید مصفایی
چهارشنبه 26 مردادماه سال 1384 ساعت 10:48 ق.ظ
خیلی عالی بود. واقعا لذت بردم. همچنین نظر مانیا هم خیلی خوب و قشنگ هستش.(در ضمن اگه فرصت کردی اون دفترچه منو بیاری ممنون می شم.البته اگه کارت باهاش تموم شده)
فکر کردی. نشونت میدم. حالا که آدم را وسوسه کردی که سیب را بخوره، دیگه دست از سرت برنمیدارم. تو باید هر ماه پریود بشی، با درد و بدبختی هم بچه به دنیا بیاری. اون مار بدبخت هم تا آخر عمرش باید روی زمین بخزد. شماها از این به بعد باید مثل سگ عرق بریزین و نون دربیارین.
من توی بهشتم.............با تو....فرشته های لخت و ملبس رو نمیخوام..خدای فرمان بردار یا فرمان ده رو هم نمیخوام....من تو ی بهشتم.............با تو....من فقط شیطان رو میخوام به شکل مار یا خرگوش یا آهو تفاوتی نداره ...میخوام تا همیشه پرتمون کنه به یه جایی که من باشم و تو و نه حتی خودش...من با تو همیشه تو بهشتم...میوه ممنوع من
خدا عمرت بده :)
خیلی عالی بود. واقعا لذت بردم. همچنین نظر مانیا هم خیلی خوب و قشنگ هستش.(در ضمن اگه فرصت کردی اون دفترچه منو بیاری ممنون می شم.البته اگه کارت باهاش تموم شده)
فکر کردی. نشونت میدم. حالا که آدم را وسوسه کردی که سیب را بخوره، دیگه دست از سرت برنمیدارم. تو باید هر ماه پریود بشی، با درد و بدبختی هم بچه به دنیا بیاری. اون مار بدبخت هم تا آخر عمرش باید روی زمین بخزد. شماها از این به بعد باید مثل سگ عرق بریزین و نون دربیارین.
سلام . جالب نوشته بودی . حتما باز بهت سر میزنم . راستی به ما هم سر بزن . تا بعد
آهـــــــــــــــــــــا . . . پس بالاخره دوزاریت افتاد این ور بهتره . . .
سی نما هم که بی خیال هوم؟ . . . تصویر ا کووووووووووووووو؟
ای ول بالاخره تو هم اومدی سر سفره این طرف و خوش اومدی
دم این آدمو حوا گرم .مارو آوردن اینجا یه حالی بکنیم.اما دهنشون سرویس با این دنیای ....شون.