ماجرای زنده

تو ماجرایی هستی که آغاز نمی‌شود.
و ماجرایی هستی، که به سرانجام نمی‌رسد؛
داستانی هستی که نویسنده‌ش را خسته می‌کند.
تو در تسلط نمی‌آیی،
نوشته نمی‌شوی،
کلمه‌ای ولی بیان نمی‌شوی.
تو برای منی
تو رمان منی
تو قصه‌ای که هیچ‌کس نتوانسته روی کاغذ بیاورد.
من نویسنده‌ای که تو را تا فصل آخر دنبال می‌کنم.





با صدای نویسنده 218KB: «ماجرای زنده»
نظرات 17 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 02:08 ق.ظ

عجب صدای خفنی داری نویسنده

میلاد سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 04:59 ق.ظ

سلام دوستان
کاملترین و جامعترین و مرجع آموزش کسب درآمد از اینتر در وبلاگ بند قرار گرفت.آموزش روش های نوین کسب درآمد.صد در صد تضمینی.بدون سرمایه اولیه.تا ماهی ۳۰۰هزار تومان تنها با روزی ۲ ساعت کار
حتما به ما سری بزنیدwww.4money.mihanblog.com
www.4money.mihanblog.com

مانیا سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 07:57 ق.ظ http://www.mania7.persianblog.com

زنده نیستم ؛ نفس از تو می گیرم....انجام و سرانجامم تویی...من ماجرای تو هستم ...بی تو بی جریانم ؛ بی ماجرا...من زاده خواستن توام..شعر خفته ای که از خواندن تو برخاستم؛ بیدار شدم...

سلطان ... سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 02:52 ب.ظ

نه آغاز بی پایان و نه پایان بی آغاز که بی آغاز و بی پایان .
مستقل از زمان

فرزانه مرادی سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 03:16 ب.ظ http://www.ashika.blogfa.com

سلام خیلی وقتا دلم برای اینجا تنگ میشه خیلی حال د اد مرسی

حباب سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 05:47 ب.ظ http://hobabb.persianblog.com

او رازی ست در اخرین ردیف ذهنم و کلمه ای ست در پنهان اندیشه ام.......گشوده نمی شود .......گشوده نمی شود !!!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 06:22 ب.ظ

اما من فقط یک خیابان یک طرفه ی بی عابر رو می شناسم.....

بانوی اردیبهشت سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 09:20 ب.ظ http://banoyeordibehesht.persianblog.com

صدای نویسنده رو نتونستم بشنوم اما نوشتهء جالبی بود...

فرزانه فراهانی سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 11:17 ب.ظ http://kateebeh.blogspot.com

محمود دولت آبادی میگه: ادبیات که از چشم و جان خواننده به نظر دلنشین و زندگی بخش می آید در جاری شدنش از جان و دست نویسنده بسی که جان فرساو هلاکت بار است.دست کم در تجربه شخصی می توانم بگویم آنچه مرا از پای در می آورد نا ممکن بودن نوشتن است!
آقای خسرو سلام/ وب لاگتونو کاملا تصادفی واما بسیار خوشایند پیدا کردم/من نیز گاهی مینویسم/ موفق باشی و شاد/

دکتر دواچی جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 09:09 ب.ظ http://http://drdavachi.persianblog.com/

یه کم متفاوت بود با بقیه

مریم شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 01:17 ق.ظ

سلام
اولین بار این وب می خونم.

...
ـ کلمات به خطا می روند
اگر این تصویر
توصیف تو باشد
بگذار
تنها آرام
تماشایت کنم...

موفق باشی
راستی زبونت خیلی لخته!
خداحافدارت...

غزل شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 05:22 ب.ظ http://www.aghaghiyahayekabood.persianblog.com

خسرو سلام.چه عاشق است که فریاد دردناکش نیست.......

الهام شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 06:02 ب.ظ http://www.kiandokht.persianblog.com

مثا کلمات شعر تمام برای من.../زیبا بود

محسن.ش یکشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 01:15 ق.ظ http://digitalkelk.persianblog.com

صدای نویسنده را نتوانستم بشنوم./

محسن.ش یکشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 02:22 ق.ظ http://digitalkelk.prsianblog.com

صدای نویسنده را شنیدم./ متنِ خوبی بود، البت فرق داشت با کارهای دیگرت در این صفحه./ نمی‌دانم این صفحه چه جادویی دارد که خواننده‌های احمق‌ت، مدام همزاد‌پنداری می‌کنند و خودشان را جای ژله‌ها و گیلاس‌ها می‌گذارند./ موفق باشی

................. شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 11:31 ب.ظ

صدات اصلاْ جالب نبود خود شعر خیلی جالب تر بود کاش منهم صدای نویسنده رو نمیشنیدم.

یک خواننده دوشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:41 ب.ظ

صداتون ناخوداگاه رابطم با نوشترو بسیار بیشتر کرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد