شکلاتی

دختر پرسید:
-آب شد؟
صدایی جواب داد:
-اوهوممم.
-پس بیا.
چشمان‌ش را بست و دهان‌ش را باز کرد. پسر شکلاتی را که آب کرده بود، توی دهان دختر ریخت.
نظرات 3 + ارسال نظر
مانیا یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 08:30 ق.ظ http://www.mania7.persianblog.com

مزه لبانت نمی گذارد چیزی از مزه شکلان بفهمم

[ بدون نام ] دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 03:12 ق.ظ

مانیا سخت عاشق است...

[ بدون نام ] دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 11:02 ق.ظ

یه جورایی ترکوندی داستان رو....یعنی آدم وقتی میاد اینجا احساس میکنه باید برینه..........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد