موشهای زنده را میانداخت تو قابلمهی پر آب. موشاِ اول دور قابلمه شنا میکرد و سعی میکرد سرش را بالا بگیرد. بعد که کمکم آب گرم میشد، موشاِ شل و ول میشد. بعد زیر شعله را زباد میکرد و وقتی آب جوش میآمد، موشاِ آخرین زورهاش رو میزد، جیغ میزد و بعد میمرد.
من هم روی پشت بام، موش مرده را سوار بالنی که ساخته بودم میکردم. براش مراسم هواسپاری میگرفتیم. همهی تابستان کار ما دو تا هماین بود.
اه چه چندش آور و بیرحمانه
از این روش تو آسیای شرقی برای پختن قورباغه استفاده میکنند
داستانِ نفرت انگیزِ ٍ زیبایی بود.!
۲ روز یکبار بیام اینجا؟! اگه گفتی چرا؟ چون ۲ روز یکبار میام می بینم خبر تازه ای نیست!
این همه موش از کجا ااااااااا؟
یاد خرچنگ افتادم که موقع آبپز شدن اول جیغ میزنه. برای همین ما اول میدیم بکشن و تکه تکهاش کنن، بعد میپزیمش. یا میریم رستوران و خرچنگ سفارش میدیم. البته نمیدونم مرغ دریایی خرچنگ هم میخوره یا نه؟!