داوطلب مرگ

نفیر می‌کشد و نزدیک می‌شود. رو به آسمان می‌کنی، و پیش از آن‌که ببینی چی‌ست، به زمین می‌دوزدت. می‌گویند بعضی‌هاشان آن‌قدر داغ‌ند که قبل از این‌که بسوزی، خاکسترت می‌کنند و پیش از آن‌که ببینی چی‌ست، جایی دیگری و تمامی قصرهایی که در خواب‌های خوب دیده بودی، به بیداری در سلول منتهی می‌شود.
نظرات 6 + ارسال نظر
مانیا شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 08:26 ق.ظ http://www.mania7.persianblog.com

شبیه ستاره ی دنباله دار می مونه...

مانیا شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 08:31 ق.ظ http://www.mania7.persianblog.com

البته بیش تر حدس زده میشه که واتو واتو باشه

[ بدون نام ] شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 03:31 ب.ظ

یعنی چی می تونه باشه این وقت شب؟!

عنصر نامطلوب دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 10:59 ق.ظ http://metamorphose.persianblog.com

این کارتونی که دارین می‌سازین کی قراره پخش بشه؟... واقعن این دفعه قرار نیست تو چیزی اغراق بشه!؟

مریم هدایتی دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 07:54 ب.ظ

پس یه جا دیگه هم هست؟!‌!‌!‌

مانیا سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:31 ق.ظ http://www.mania7.persianblog.com

خدا وکیلی فهمیدم چیه: شتری هست که دم خونه ی همه می خوابه، فقط ته شتره ،بار باروت روشن شده، گذاشتند واسه همین کمی سریع شده،در ضمن شتره آسمونی هم هست...باقی قصه هم که می خونه..پیش از این که ببینی چی هست سرسفره نشوندت ت، بعضی هاشون این قدر گرم هستند که نسوخته زندگی ت رو خاکستر می کنه...و دوباره پیش از این که به معنای واقعی ش دست پیدا کنی می بینی که تمام فکر و خیال هایی که می کردی و شاهزاده ی رویاها و اسب با کالسکه ی طلایی تبدیل شده به بشور و بساب تو یه سلول به نام خونه ی مشترک...جلد چهارم از کتاب تحلیل و تفسیر مربای تلخ:ازدواج..نوشته ی خودم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد