ارتباط

 

سیگنالی ثبت شده. اما نمی‌پذیرند. می‌گویند گاهی این‌جوری می‌شود. انفجاری در خورشید. سقوط یک شهاب‌سنگ بزرگ روی ماه، یا یک کلاغ که با دست‌گاه برخورد کرده. “باید با ایست‌گاه‌های دیگر تماس بگیریم.“

اما من می‌دانم که نه کلاغ بوده و نه انفجار خورشید. این سیگنال تو بودی، که من را صدا می‌کردی. از نپتون، پلوتون، از آن‌جایی که برایم چشمک می‌زنی و پرستار آسایش‌گاه نمی‌گذارد پنجره را باز کنم تا تو هم چشمک‌هایم را ببینی تا بدانی که این‌جا هستم و پیامت را گرفته‌ام.

نظرات 2 + ارسال نظر
مرد مرده شنبه 10 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:16 ق.ظ http://with-god.blogsky.com

افرادی که به عمق مسایل پی می برند کمتر به آن وفادار می مانند چرا که این اعماق را آفتابی می کنند و آنچه در اعماق است همیشه خوشایند و دلپذیر نیست...از کجا می دونی کلاغ نبوده؟؟؟

[ بدون نام ] شنبه 10 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 04:02 ب.ظ

بالاخره می نی مال نوشتی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد